-لحظه تلخ زندگى داماد
شقايق آرمانكاركنان بخش فوريتهاى پزشكى شتابان به هر سو مى دويدند. خيلى سريع برانكارد را ازآمبولانس خارج كردند و «مسعود» را به اتاق عمل بردند. نگاه هاى خيره درميان انوارطلايى پشت پنجره به گذرلحظه ها زل مى زدند. «مى گن قلبش تركيده. خيلى ام جوونه . ..»اين را يكى آهسته، درميان شلوغى جمعيت گفت. شبح سوخته مرگ درفضا پرسه مى زد. به رسم هميشه دقايقى قبل از آخرين لحظه ها، گروه احيا و متخصصان بيهوشى را بالاى سر مصدوم آوردند . بوى عطر و خون با كت و شلوار دامادى مسعود ۲۵ ساله مى آميخت. دقايقى قبل در چهارراه پارك وى تهران چند جوان «سر به سر» آقا داماد گذاشتند. گوشه اى از پارچه سات
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان