-
داستان؛
بشقاب پرنده
به گزارش سرویس کودک جام نیوز،پدر بزرگ عینکش را برداشت و آن را جلوی چشم خود گرفت و چند بار جلو و عقب برد. بعد با انتهای زیر پیراهنش شیشه آن را پاک کرد و باز به چشم خود زد و گفت: «یک کمی تار میبینم. ببین خانم دیروز آن ساختمانها را میدیدم. فکر میکنم باید دو، سه سیخ جگر بخورم!» مادر بزرگ آهی کشید و گفت:« از آلودگی هواست. بیست و چهار ساعت د