-شنیده بودم فکه مثل هیچ جا نیست قبل از این وارد این سرزمین مقدس شویم یه چیزایی شنیده بودیم . تا این که رفتیم و رملستان تشنه را دیدیمگویی خود این سرزمین نمی خواست کسی با کفش وارد آن شودهمه ناخودآگاه کفش ها را از پا در می آوردند
هر قطعه ی این خاک مقدس یادگار عضوی از عزیزان گمنام و مظلوم گردان کمیل و حنظله بودهمانهایی که با لب تشنه چند روز در گودال های گرم فکه ماندند و علی اکبر وار به دیدار حق شتافتنداز گام گذاشتن در این سرزمین بدنمان می لرزید گویی هنوز صدای ناله ی شهدایی که پا بر سینه یا سرشان می نهادیم به گو