-بازی با خورشید خانم
یکی بود یکی نبود جنگلی بود که همه ی حیواناتش با هم مهربان بودند و با شادی و خوشحالی با هم بازی می کردند. خانم خورشید هم که بازی آن ها را می دید و خنده ی آن ها را می شنید، خیلی دلش می خواست که با آن ها بازی کند. به خاطر همین به حیوانات جنگل گفت:" می شه منم باهاتون بازی کنم."حیوانات جنگل به خورشید خانم گفتند که او هم می تواند با آن ها بازی کند. اما وقتی خورشید خانم از آسمان به زمین آمد و پیش حیوان های جنگل رفت، جنگل بسیار گرم شد و هیچ حیوانی نمی توانست به خورشید