-سه راهی نیستان کجاست؟ وقتی راننده پیچید توی جاده خاکی صدای گادگاد مرغابی ها بلند شد. سمت راست جاده دریاچه بود و انبوه نیزار، جاده مه بود و جلوتر کپه آتشی که زباله میکشید. راننده به موازات نی زار پیش میرفت. نرسیده به کپه آتش، شل کرد، مردی کنار آتش چمباته زده بود. راننده، وانت را کشید کنار نی زار . مرد داشت با چوب بلندی آتش را تیز میکرد. راننده خم شد، شیشه سمت شاگرد را داد پایین و پرسید:
تا سه راهی نیستان چقدر مونده؟ مرد از پشت کپه آتش گفت: همین جاس، بیا پایین! چشم راننده ب