-من یه مامان دیگه می خوام!
گوسی گوساله همه ی قندها را خورد.مامان گاوه دعوایش کرد.گوسی گوساله قهر کرد و گفت:"می رم یه مامان دیگه پیدا می کنم!"گوسی گوساله از خانه بیرون آمد.توی راه، هاپی هاپو را دید. هاپی هاپو به بچه هایش شیر می داد.گوسی گوساله گفت:"هاپی هاپو! مامان من می شی؟"هاپی هاپو گفت:" نه! من خودم بچه دارم."گوسی گوساله رفت.توی راه پیشو پیشی را دید.پیشو پیشی با بچه هایش بازی می کرد.گوسی گوساله گفت:" پیشو پیشی! مامان من می شی؟"پیشو پیشی گفت:" نه! من خودم بچه دارم."گوسی گوسا