-من بهار هستم
سلام دوستان خوبم. من بهار، اولین فصل سال هستم. برادرم زمستان، خداحافظی کرد و نوبت من رسیده تا به اینجا بیایم. وقتی برادرم زمستان داشت از این جا می رفت، برف و سرما را هم با خودش برد تا من بتوانم به راحتی به همه جا سرک بکشم.وقتی من از راه می رسم همه جا را سر سبز و زیبا می کنم. درخت ها از خواب بیدار می شون و شکوفه می کنن، تا بتوانند میوه های خوشمزه بدن. برف هایی که در زمستان جمع شده، کم کم آب می شن و رودها رو پر از آب می کنه و همینطور حیوانات از خواب زمستانی بیدار می شن تا دوباره به کار و تلاش خود ادام