-
خورشيد بي افول(2) شب جان سوز نوزدهم ماه مبارک رمضانعلي(ع) درآخرين ماه رمضان عمر خويش، هر شب براي افطار به خانه يکي از فرزندانش رفت و شب نوزدهم به خانه دختر کوچکش، ام کلثوم آمد. ام کلثوم مي گويد: « آن شب، پدرم به خانه من آمد. ابتدا به نماز ايستاد. براي افطار، سيني اي آوردم که تنها دو نان جو و يک ظرف شير و کمي نمک درآن بود. پس از نماز به آن سيني نگريست و گفت: « دخترم! چرا دو نان خورش آورده اي، نمي دان