-
یک روز با معلمی که عاشق یاد دادن است به دنبال فراموششدگان دیار علم دیروز آمده مثل پریروز، 20 دقیقهای هم پشت در منتظر شاگردش مانده ولی خبری از او نشد که نشد، امیدش را از دست نداده و امروز باز هم به سراغش آمده، شاگرد میانسال حتی در را هم باز نمیکند و از طبقه بالای خانه و از همان پنجره به خانم معلم جوان رک و پوست کنده جواب میدهد و بهانه میآورد که نمیخواهد به مدرسه بیاید، اصلا از درسخواندن خوشش نمیآید، وقت ندارد، خودش به کنار، شوهرش نمی