- دوغ بهر یه مشتری- مهران حقیقی اردکانی* هنوز پس از بیش از چهل سال، صدای پیرمردی از عشایر که کلاه « دوگوشی» بر سر و « گیوه » در پا از صبح در کوچه های محله ما می گشت و فریاد می زد « دوغ بهر یه مشتری» در گوشم است.
اسمش را در خاطر ندارم، اما از هنگامی که شش سال داشتم تا دوره نوجوانی، ا