-تنبیهی برای چهل و هشت ساعتیک شب عراقی ها آمدند و سوت آمار زدند. وقتی که همه جمع شدیم ، آمارگیری کردند و گفتند:«خمینی مرده است. باید تا صبح شادی کنید» بچه با شنیدن این خبر پراکنده شدند . هر کس به گوشه ای پناه برده بود و گریه می کرد. عراقی ها که این وضع را دیدند، با کابل و شلاق افتادند به جان ما. آنقدر ما را زدند تا اینکه خسته شدند و رفتند.
هنوز بچه ها گریه می کردند. تا صبح، خواب به چشم کمتر کسی را ه پیدا کرد. ساعت شش صبح رفتیم توی صف آمار. افسر عراقی