-هم زیارت شهدا هم دیدار دوست روز سوم بود، سفری که حال و هوای غریبی داشت. از همان اول ، حس کردم که قرار است اتفاق بزرگی بیفتد. ولی نمیدانستم چه اتفاقی؟!غروب شلمچه، احساسات همه را به غلیان وا داشته بود، خاک، آرام و قرار نداشت. گویا از حضور دل داده ای به وجد آمده بود. هوا، هوای وصل و دیدار بود.غروب روز سوم در شلمچه نماز جماعت اقامه کردیم. جمعیت به راه افتاد و محشری بر پا شد.صحنهای که میتوانستی با تمام وجود حضور شهدا را حس کنی. صدای گریه و نجوای مادر شهید گمنامی که از بلندگوها پخش میشد، دلها را میلرزاند. دل ها بر زبانها غالب شده و مُهر سکوت بر لبها زده بودند. هیچ کس صحبتی نمیکرد. هم
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان