-

روایت خواندنی رضا میرکریمی از مجنون +عکس فرمانده هنوز محکم بود. آمد بالاسر ما ایستاد و به ترکی حرفی از امام حسین(ع) نقل کرد. یادم نیست چی بود اما تاثیرش را گذاشت و وقتی پشتبندش گفت برویم جلو، همهچیز را فراموش کردیم. بلند شدیم و زیر باران گلوله، دویدیم رو