از ونیز تا هالیوود: «خانههای از دینامیت» کاترین بیگلو و پرسش از آینده سینما در سایه جنگ هستهای
کاترین بیگلو، کارگردان نامآشنای هالیوود، پس از هشت سال غیبت، با فیلم جدید خود با عنوان «خانههای از دینامیت» (A House of Dynamite) بازگشته است. این فیلم سیاسی و هیجانانگیز که با بازی ربکا فرگوسن و ادریس البا ساخته شده، در جشنواره ونیز سال ۲۰۲۵ به نمایش درآمد و با استقبال منتقدان روبرو شد. داستان فیلم، ونیزِ سال ۲۰۲۵ را به تصویر میکشد، جایی که آثار هنری و ساختمانها در معرض نابودی قرار دارند.
در این فیلم، با گروهی از مقامات روبرو میشویم که در تلاش برای مقابله با یک حمله موشکی به ایتالیا هستند. سوالی که در این میان مطرح میشود این است: چه باید کرد و چگونه میتوان این فاجعه را مدیریت نمود؟ این فیلم، به گفته برخی منتقدان، قرار است ذهن مخاطب را درگیر کرده و به سه بخش تقسیم شود تا دیدگاههای مختلفی از این رویداد به نمایش گذاشته شود. بخش اول، به بررسی تاکتیکهای جنگی میپردازد، بخش دوم، به ژنرالهای نظامی و بخش پایانی، به رئیسجمهور ایالات متحده و تصمیمات او اختصاص دارد.
نقدها و نظرات پیرامون «خانههای از دینامیت»، اثر جدید کاترین بیگلو
«خانههای از دینامیت» تاکنون نقدهای مثبتی دریافت کرده و اکثر منتقدان از آن راضی بودهاند. میانگین امتیاز فیلم در وبسایت راتن تومیتوز، با ۳۰ نقد، ۹۰٪ است (۲۷ نقد مثبت و ۳ نقد منفی) و در متاکریتیک نیز با ۱۸ نقد، امتیاز ۸۸٪ را کسب کرده (۱۷ نقد مثبت و ۱ نقد متوسط). امتیاز فیلم در IMDb نیز ۷.۱ از ۱۰ است. این فیلم که توسط نتفلیکس تهیه شده، انتظار میرود به یکی از آثار سینمایی پرمخاطب تبدیل شود و در فصل جوایز نیز موفق عمل کند.
ورایتی – اوون گلیبرمن
اوون گلیبرمن در ورایتی مینویسد: «خانههای از دینامیت، یک موشک هستهای است که به شکل یک تریلر متوسط درآمده است. این موشک هستهای، به سرعت به سمت ایالات متحده متحد میرود. اما چقدر سریع؟ تقریباً ۱۹ دقیقه، آنهم در جایی در غرب میانه. و برای جلوگیری از فاجعه امنیتی آمریکا، نیاز به صرف زمان زیادی است تا به آن مکان، یعنی شیکاگو برسند. اگر این سلاح متوقف نشود، ۱۰ میلیون نفر را در یک لحظه بخار خواهد کرد.»
او در ادامه مینویسد که «من از این که کاترین بیگلو اینقدر به یک سری عناصر ژانری تکیه کرده، شگفتزده شدم. او فیلمسازی است بزرگ، کسی که ترور مخفیانه اسامه بن لادن را در “سی دقیقه پس از نیمهشب” به یک اوج جذاب از زندگی واقعی تبدیل کرد، و در فیلم بعدیاش، “دیترویت” (۲۰۱۷)، حادثه هتل الجزیره که در جریان شورشهای خیابانی دیترویت در سال ۱۹۶۷ رخ داد را به نمایش کشید. اما “دیترویت”، با وجود این که به نظر من فیلمی حیاتی بود، با بازخورد خوبی مواجه نشد و یک شکست بزرگ توصیف شد. بیگلو ظاهراً کار خود در زمینه فیلمسازیِ دلهرهآور را رها نکرده، و “خانههای از دینامیت” دقیقاً همان نوع فیلمی است که وقتی سعی دارید از شکست جلوگیری کنید، میسازید. تماشای آن آسان است، اما مشکل فیلم این است که قانعکننده نیست.»
گاردین – پیتر بردشاو
پیتر بردشاو از گاردین اینگونه نظر میدهد: «کاترین بیگلو سویههایی را مطرح کرده که همه ما بهطور ضمنی توافق کردهایم که نه در فیلمها و نه در هیچ جای دیگری در این باره بحث یا حتی تصور نکنیم: موضوع یک حملهی هستهای واقعی.»
بیگلو ایدهای ترسناک را مطرح میکند: اینکه یک جنگ هستهای آغاز شود، آنهم بدون اینکه کسی بداند چه کسی آن را شروع کرده یا چه کسی به آن پایان داده است. رویدادها در مجموعهای از اتاقهای وضعیت و سوییتهای فرماندهی در حال رخ دادن هستند که در آنها پرسنل نظامی و غیرنظامی در جلوههایی منظم و غیرمنظم، جلوههایی از نظم و بینظمیهای قابل توجه را نشان میدهند و به یک صحنه نمایشی بزرگ نگاه میکنند. این صحنه نمایشی، سطح تهدید را نشان میدهد و همچنین موقعیت فعلی موشک را.
ربکا فرگوسن در نقش کاپیتان اولیویا واکر، تحلیلگر اطلاعاتی، ترسی لتس در نقش ژنرال جنگطلب آنتونی بریدی، فرمانده نظامی (مقابل ژنرال کورتیس لهمی در جنگ سرد) که خواستار یک ضد حمله پیشگیرانه فوری قبل از رسیدن موشک ورودی است، جرد هریس در نقش رید بیکر، وزیر دفاع که متوجه میشود دخترش در شیکاگو است، و گابریل باسو در نقش جیک، مشاور جوان، باهوش و دارای سابقه آژانس امنیت ملی، که اگر این یک فیلمنامه از آرون سورکین بود، میشد روی او برای نجات همهچیز حساب کرد.
ددلاین – پیتر همموند
پیتر همموند از ددلاین میگوید: فیلم جدید کاترین بیگلو، «خانههای از دینامیت»، باید در ژانر وحشت قرار گیرد، اما از همهی آنها ترسناکتر است.
این کارگردان برندهی اسکار، پس از هشت سال، با اولین فیلم بلند خود بازگشته و این تریلر نشان میدهد که او تواناییهای خود را از دست نداده است. این محصول نتفلیکس، اولین نمایش جهانی خود را در جشنواره فیلم ونیز در روز شنبه داشت، و امیدواریم جان تازهای به آن ببخشد، زیرا این داستان انفجاری بسیار ترسناک است، و البته کاملاً باورپذیر. آنقدر باورپذیر که سوالی که مطرح میکند این نیست که آیا ممکن است اتفاق بیفتد، بلکه «چه زمانی» اتفاق خواهد افتاد. این نشان میدهد که بشر چقدر به نابودی خود نزدیک است.
این فیلم که هیچگاه به شما فرصت نفس کشیدن نمیدهد، به سه بخش تقسیم شده است که هر کدام دیدگاههای منحصربهفرد و متفاوتی از این رویداد را ارائه میدهند. بخش اول، در اتاقی واقع شده که فعالیتهای روزمره به شکل عادی انجام میشود، تا اینکه این اتفاق مرموز باعث میشود خون به مغزها هجوم آورد و صفحههای بزرگ، موشکی نامشخص را نشان دهند که ظاهراً به سمت ایالات متحده در حرکت است. ابتدا مشخص نیست که هدف دقیقاً کجاست، اما بهزودی مشخص میشود که مستقیماً به سمت شیکاگو میرود.
در بخش دوم فیلم، سرعت به نقطهی شروع بازمیگردد، این بار عمدتاً از دیدگاه ژنرالها و کسانی که در خط مقدم هستند، تا در صورت لزوم، برای مقابله با موشک، تصمیم بگیرند که چه اقدامی انجام دهند و بهسرعت مشخص کنند که آیا واقعاً یک حملهی دشمن است یا خیر. اما از کجا؟ با گذشت زمان، روسها هرگونه دخالت را تکذیب میکنند. کرهایها چطور؟ یک خطای سایبری؟ هیچکس نمیداند، اما ریسک هیچکاری نکردن، به معنای کشته شدن تخمینی ۱۰ میلیون نفر در عرض چند ثانیه پس از برخورد موشک به شیکاگو است.
بخش سوم و نهایی بر روی روی رئیس جمهور (با بازی ادریس البا) متمرکز است، کسی که با بازیِ دوباره خود، در حالیکه در یک مسابقه بسکتبال است، خبر حملهی احتمالی را دریافت میکند. لحظات خوشی در جریان است، تا اینکه او را میبرند و به هلیکوپتر «مارین وان» منتقل میکنند، و وقایع را برایش توضیح میدهند.
بهطور کلی، هر سه پرده فیلم از نظر واقعگرایی تأثیرگذار هستند، زیرا مکالمات و شخصیتهایی که در ابتدا به تصویر کشیده میشوند، در بخشهای بعدی از طریق تلفن و روشهای دیگر شنیده میشوند و پازل تمام این بازیگران به آرامی کنار هم چیده میشود.
منبع: screendaily







