چگونه مسئولیتپذیری میتواند اعتمادبهنفس و شادابی نوجوانان را متحول کند؟
مسئولیتپذیری: چالشی جهانی در تربیت نسل آینده
والدین، معلمان و متخصصان سلامت روان همواره در بحثهای پرشور درباره این پرسش مشارکت میکنند: آیا ما مسئولیتهای بیش از حدی به کودکان تحمیل میکنیم یا آنها را به کلی از زیر بار مسئولیت شانه خالی میدهیم؟ این مسئله فراتر از سبک فرزندپروری است. نحوه تصمیمگیری ما درباره میزان آزادی، پاسخگویی و قدرت تصمیمگیری جوانان، میتواند بر اعتمادبهنفس، سلامت روان و توانایی مقابله با چالشهای زندگی آنها تأثیر بگذارد.
فرهنگهای مختلف پاسخهای متفاوتی به این پرسش دارند. در برخی جوامع، استقلال از سنین پایین تشویق میشود؛ در حالی که در برخی دیگر، کودکان تا رسیدن به بزرگسالی تحت راهنمایی دقیق قرار میگیرند. این تصمیمات معمولاً ریشه در ارزشهای فرهنگی عمیق، سنتهای دیرینه خانوادگی و ساختار مدارس جامعه دارد. اما با افزایش نگرانکننده میزان اضطراب، افسردگی و فرسودگی در میان جوانان در سراسر جهان، این پرسش بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. شاید یافتن تعادل بین مسئولیتپذیری زیاد و کم، بخشی از پاسخ باشد.
چرا مسئولیتپذیری اهمیت دارد؟
مسئولیتپذیری میتواند تحولآفرین باشد، به شرطی که با سطح بلوغ کودک هماهنگ باشد. این فرآیند به ایجاد تابآوری، خودباوری و حس هویت قویتر کمک میکند (Rayner, Thielking, & Lough, 2018). مسئولیتپذیری، حل مسئله، صبر و نحوه مقابله با شرایط غیرمنتظره را آموزش میدهد.
اما مقدار نامناسب مسئولیت، چه بیش از حد و چه بسیار کم، میتواند آسیبزا باشد. اگر کودک را تحت فشار بیش از حد قرار دهید، استرس و خستگی به دنبال خواهد آمد. اگر او را از هرگونه مسئولیت واقعی محروم کنید، ممکن است در بزرگسالی فاقد مهارتهای لازم برای تصمیمگیری یا مدیریت مشکلات باشد.
در برخی جوامع، مسئولیتپذیری به عنوان یک وظیفه فردی در نظر گرفته نمیشود، بلکه بین خانوادهها، مدارس و جامعه تقسیم میشود. به عنوان مثال، چارچوبهای سلامت روان جوانان کنیایی بر این نکته تأکید دارند که اگرچه جوانان باید مسئولیت بپذیرند، اما نباید آنها را در تحمل این بار تنها گذاشت (Tamburrino, Getanda, O’Reilly, & Vostanis, 2020).
وقتی مسئولیت بیش از حد است
مسئولیتپذیری زمانی آسیبزا میشود که از کودکان بخواهیم مشکلاتی را حل کنند که از نظر عاطفی یا ذهنی آمادگی آن را ندارند. این “مسئولیتپذیری افراطی” ممکن است زمانی رخ دهد که کودک مجبور به مراقبت از خواهر و برادرهای کوچکتر، مدیریت خانه یا پاسخگویی به خواستههای تحصیلی بیامان باشد.
عواقب این وضعیت جدی است و شامل استرس مزمن، خستگی و افزایش خطر افسردگی میشود. همانطور که Birleson و Luk (2001) اشاره میکنند، حتی در خدمات سلامت روان جوانان، گاهی از جوانان انتظار میرود مسئولیتهای بیشتری را بپذیرند که سیستمهای حمایتی اطراف آنها قادر به پشتیبانی از آن نیستند. آنچه با عنوان توانمندسازی آغاز میشود، به سرعت میتواند به احساس رها شدن تبدیل شود.
وقتی مسئولیت کافی نیست
در مقابل، محروم کردن کودکان از مسئولیتپذیری ممکن است به عنوان حمایت به نظر برسد، اما میتواند رشد عاملیت شخصی را مختل کند. اگر آنها هرگز اجازه نداشته باشند تصمیم بگیرند، مشکلات را حل کنند یا با شکست مواجه شوند، ممکن است در مواجهه با فشارهای زندگی در آینده دچار مشکل شوند.
یک مرور سیستماتیک درباره مشارکت جوانان در تحقیقات سلامت روان نشان داد که وقتی جوانان در تصمیمگیریها نقش واقعی دارند، اعتمادبهنفس آنها افزایش مییابد، مهارتهای ارتباطی بهبود مییابد و حس کنترل قویتری پیدا میکنند (McCabe و همکاران، 2022).
هنر متعادلسازی
هیچ فرمول کاملشدنی وجود ندارد. مقدار “مناسب” مسئولیت به سن، شخصیت و شرایط کودک بستگی دارد. مسئولیتپذیری بیشتر شبیه یک عضله است تا یک ویژگی ثابت؛ با استفاده تدریجی، راهنمایی و تشویق تقویت میشود.
یک رویکرد متعادل ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- افزایش تدریجی مسئولیتها همزمان با رشد مهارتها
- ارائه راهنمایی و تشویق در هر مرحله
- اجازه دادن به اشتباهات و در نظر گرفتن آنها به عنوان فرصتهای یادگیری، نه شکست
Rayner و همکاران (2018) خاطرنشان میکنند که تابآوری، عاملیت شخصی و هویت به شدت به هم مرتبط هستند. این بدان معناست که مسئولیتپذیری بخشی از مسیر بزرگتری به سوی بلوغ است، جایی که جوانان احساس مالکیت میکنند، اما میدانند در صورت نیاز از حمایت برخوردار خواهند بود.
آیا تعادل میتواند سلامت روان را تقویت کند؟
شواهد پاسخ مثبت نشان میدهند. مسئولیتهای معنادار و متناسب با سن میتوانند به کودکان کمک کنند مهارتهای مقابلهای را توسعه دهند که از آنها در برابر اضطراب، افسردگی و انفجار محافظت میکند. با این حال، مسئولیتپذیری بیش از حد یا بسیار کم، تعادل را به سمت خطر سوق میدهد.
در عمل، تعادل ممکن است به این شکل باشد:
- محول کردن وظایف متناسب با سن و تواناییهای کودک
- دادن حق رأی به آنها در تصمیمگیریهای خانوادگی یا مدرسه
- تشویق آنها به تعیین اهداف شخصی و بازتاب آنچه مؤثر بوده یا نبوده است
مسئولیتپذیری به تنهایی بحران سلامت روان جوانان را حل نمیکند، اما قطعه مهمی از این پازل است که با آموزش، حمایت خانواده و شبکههای جامعه در هم تنیده شده است.
مسئولیتپذیری: نه خوب ذاتی، نه بد ذاتی
مسئولیتپذیری ذاتاً خوب یا بد نیست. مقدار مناسب آن، آمادگی کودک را محترم میشمارد، استقلال او را تقویت میکند و حمایت کافی برای تلاش، شکست و تلاش مجدد را فراهم میکند. اگر این تعادل را به درستی برقرار کنیم، جوانان را برای بزرگسالی آماده میکنیم و همزمان پایههای محکمتری برای سلامت روان آنها در زمان حال ایجاد میکنیم.







