نبرد نابرابر لاله‌زار: وقتی اقتصاد سوداگر، میراث فرهنگی را به آتش می‌کشد!

نبرد نابرابر لاله‌زار: وقتی اقتصاد سوداگر، میراث فرهنگی را به آتش می‌کشد!

فهرست محتوا

آتش سوزی غم انگیز سینما ایران، تنها سوختن یک سازه قدیمی نبود؛ بلکه هشداری بود دردناک از نبردی طولانی و نابرابر که سال هاست در قلب خیابان لاله‌زار تهران در جریان است. همان طور که اسکندر مختاری، متخصص برجسته میراث فرهنگی، تاکید می کند، وضعیت امروز لاله‌زار، مصداق بارز تقابل شدید اقتصاد سودجو و شهری با فرهنگ و هویت تاریخی این گذر است. اقتصادی که فقط به دنبال سود حداکثری است و حاضر نیست هیچ فضایی برای نفس کشیدن نشانه های با ارزش فرهنگی باقی بگذارد.

خیابان لاله‌زار، زمانی نماد ورود تهران به دوره مدرنیته، محلی برای خلق خاطره های مشترک مردم و مرکز اصلی فعالیت های سینمایی، تئاتری و زندگی پر جنب و جوش فرهنگی پایتخت به شمار می رفت. اما متاسفانه، امروزه این خیابان تحت سنگینی بار اقتصاد زمین و ملک، تغییر کاربری های بی قاعده و نبود سیاست گذاری های موثر شهری، به فضایی فرسوده، بی روح و فاقد هویت گذشته خود تبدیل شده است.

برای درک عمیق تر دلایل این فرسایش فرهنگی و یافتن راهکارهایی برای احیای دوباره این مسیر تاریخی، گفت و گویی با دکتر اسکندر مختاری طالقانی، محقق، مرمت گر و پژوهشگر حوزه معماری و شهرسازی میراث فرهنگی، انجام شد.

جنگ نابرابر: اقتصاد در مقابل فرهنگ

دکتر مختاری در ارزیابی خود از شرایط کنونی لاله‌زار و عواملی مانند آتش سوزی سینما ایران، به صراحت بیان کرد که ما در حال مشاهده نوعی «جنگ نابرابر» هستیم که نمود آن در لاله‌زار بیش از هر نقطه دیگری از شهر قابل مشاهده است. این نبرد، بین سود اقتصادی شهری و هویت و میراث فرهنگی در جریان است. اقتصاد سودآور، در عمل هیچ فرصتی برای حفظ فرهنگ و هویت باقی نمی گذارد و متاسفانه بخش های تاریخی شهر نیز از این وضعیت رنج می برند. وقتی با یک تغییر کاربری ساده، قیمت یک زمین یا ملک چندین برابر می شود، طبیعی است که منطق حفظ کاربری های قدیمی و فرهنگی، دیگر قدرت رقابت نداشته باشد.

او توضیح می دهد که امروزه در خیابان لاله‌زار، صنف الکتریک و روشنایی به بازیگر اصلی و غالب تبدیل شده است. انبوهی از نمایشگاه ها، فروشگاه های لوازم برقی، و حتی کارگاه های تولید تجهیزات سنگین الکترونیکی، این خیابان را در قرق خود درآورده اند. کافی است سری به کوچه ملی بزنید تا حجم عظیم قرقره های کابل برق، تیرهای چراغ برق و کارگاه های تولیدی را مشاهده کنید. در چنین فضایی که سود و منطق بازار حرف اول را می زند، اگر بخواهید یادآور شوید که این مکان ها زمانی سینما، تئاتر، هتل یا عکاسخانه بوده اند، این اقتصاد مسلط به هیچ وجه اجازه نمی دهد که آن کارکردهای سابق پایدار بمانند.

مختاری تاکید می کند که این مشکل، صرفا محدود به نهادهایی مانند سازمان میراث فرهنگی نیست، بلکه ریشه در تصمیم گیری های کلان مدیریتی در سطح شهر دارد. اگر از ابتدا یک مرکز اقتصادی و تجاری مناسب، با ظرفیت های کافی، برای صنف الکتریک در نقطه دیگری از شهر ایجاد می شد، فشار وحشتناکی که امروز بر لاله‌زار وارد شده است، هرگز به وجود نمی آمد. این تصمیمات، خارج از حیطه اختیارات میراث فرهنگی و مستقیما مرتبط با نحوه مدیریت شهر است. این کارشناس، نبرد نابرابر را هر روز پررنگ تر می بیند؛ تقابلی که در آن پول و سرمایه های سرگردان پیروز می شوند و فرهنگ بازنده اصلی است. حادثه سینما ایران نیز بخشی از همین سناریوی کلی فرسایش و نابودی نشانه های فرهنگی در این خیابان تاریخی است که این بار خود را در قالب یک آتش سوزی نشان داد.

آیا امید برای نجات لاله‌زار وجود دارد؟

در پاسخ به این پرسش حیاتی که آیا اساسا امکان احیای دوباره لاله‌زار هست یا خیر، این پژوهشگر با اتکا به تجربیات بین المللی و داخلی، جواب مثبت می دهد. او معتقد است که می توان لاله‌زار را نجات داد و آن را احیا کرد. نکته مهم اینجاست که با وجود افزایش ثروت و سرمایه گذاری های سنگین در دهه های اخیر و شکل گیری مناطق جدید و گران قیمت در تهران، ما هرگز نتوانستیم خیابانی با وزن، هویت و کیفیت لاله‌زار خلق کنیم. حتی خیابان هایی که اخیرا با تمرکز سرمایه شکل گرفته اند، مانند خیابان اندرزگو، نه از نظر معماری، نه از نظر کارکرد و نه به لحاظ فضاهای عمومی، دستاورد خاصی برای شهر به حساب نمی آیند. این موضوع، خود نشان می دهد که یک دوره پر رونق اقتصادی، در تولید فضاهای شهری موفق ناکام بوده است.

حفاظت موردی: مسکن یا نجات دهنده؟

در لاله‌زار، شاهد نوعی حفاظت موردی از برخی بناها مانند خانه اتحادیه هستیم. اما سوال اینجاست که آیا حفظ چند بنا به تنهایی می تواند به احیای کل خیابان بینجامد؟ مختاری در پاسخ، این اقدامات را نوعی «مسکن» توصیف می کند، اما در عین حال تاکید می کند که نبود همین اقدامات حفاظتی، فاجعه ای بسیار بزرگتر به بار می آورد. او می گوید اگر این مداخلات انجام نمی شد، بناهایی مانند خانه پیرنیا، خانه اتحادیه، ساختمان کوشک، خانه هدایت و مدرسه ژاندارک تا امروز از بین رفته بودند. این بناها، در واقع، نشانه هایی از دوران سلامت خیابان و شهر هستند. وقتی امکان مقابله مستقیم با کانون های قوی مخرب اقتصادی وجود ندارد، باید بر نقاطی تمرکز کرد که امکان موفقیت در آن ها بیشتر است. این بناها همچون سلول های زنده ای از شهر تاریخی عمل می کنند که وضعیت خوب گذشته را یادآوری کرده و نشانه ها را حفظ می کنند.

لاله‌زار: از مرکز سینماها تا قبرستان سینماها

لاله‌زار، که روزگاری قلب تپنده سینماهای فعال بود، متاسفانه امروز به «قبرستان سینماها» شهرت پیدا کرده است. بسیاری از این سینماها به دلیل عدم همکاری یا منفعت طلبی مالکان، ثبت ملی نمی شوند و این امر راه را برای تخریب آن ها هموار می کند. مختاری در این باره توضیح می دهد که تصور اینکه تنها ثبت در فهرست آثار ملی بتواند یک بنا را کاملا نجات دهد، تصوری کامل نیست. نمونه هایی وجود دارد که بنا ثبت شده، اما مالک از طریق قانونی حکم خروج از ثبت را گرفته و آن را تخریب کرده است.

مسئله اصلی در ثبت آثار ملی و نحوه مدیریت این فهرست است. او اشاره می کند که برای ثبت ملی، انتظار می رود بنا از نظر کالبدی و معماری دارای ویژگی های خاصی باشد تا شورای ثبت را مجاب کند. مثل سینما متروپل یا سینما سپیده که از نظر معماری بسیار شاخص هستند. اما همه سینماها در این سطح نیستند. با این حال، به عقیده او، همه آن ها ارزش حفظ شدن را دارند. برای مثال، سینمایی مانند «سینما همای» در سر چهارراه لاله‌زار، با اینکه شاید از نظر معماری بنای مستحکمی نباشد، اما یک «مکان خاطره» است. حفظ مکان هایی که خاطرات فرهنگی شهر را در خود جای داده اند، امری کاملا قابل دفاع است. اما این حفاظت تنها زمانی ممکن می شود که فکری برای مدیریت و تامین هزینه های مالی آن نیز شده باشد.

رویای بازگشت: گذر فرهنگ و جشنواره ها

آرزوی دکتر مختاری برای احیای لاله‌زار این است که بتوان این خیابان را به گذر فرهنگ و محلی برای برگزاری جشنواره های سینمایی تبدیل کرد. جایی که هتل های قدیمی دوباره فعال شوند، کتابفروشی ها احیا شوند و خیاط خانه ها (لاله‌زار زمانی بیش از ۱۶۰ خیاط خانه داشت و مرکز مد و پوشاک بود)، پارچه فروشی ها، عینک فروشی ها و هر آنچه نشانه تمدن جدید بود، جان دوباره بگیرند. او می پرسد چرا خیابانی که زمانی مرکز اصلی مطبوعات نیز بود، امروز نتواند دوباره چنین نقشی ایفا کند؟

وی با اشاره به محدوده تئاتر شهر و لاله‌زار جدید، می گوید که ده ها ساختمان مسکونی تغییر کاربری داده و به تئاتر، کافه و فضای فرهنگی تبدیل شده اند، در حالی که ظرفیت کمتری نسبت به لاله‌زار تاریخی داشته اند. بنابراین، مشکل اصلی بیش از هر چیز، نیاز به یک اقدام هماهنگ و یک سیاست گذاری یکپارچه دارد.

مدیریت شهری و قدرت سرمایه

در مدیریت شهری و فرهنگی امروز، متاسفانه «فشار تقاضا» که اغلب توسط قدرت سرمایه هدایت می شود، تعیین کننده شده است. این قدرت، مدیریت را با خود همراه می کند و بسیاری از ملاحظات فرهنگی و تاریخی را نادیده می گیرد. مدیریتی که فقط بر اساس قدرت محوری تصمیم می گیرد، در عمل رفتاری به شدت تخریب کننده دارد.

مختاری به نمونه های دیگری از این مدیریت بحرانی اشاره می کند: ساخت دیوار بتنی توسط اداره مخابرات در ضلع جنوبی میدان امام خمینی (میدان توپخانه قدیم) که تمام تلاش ها برای احیای میدان و تبدیل ساختمان بلدیه به «خانه شهر» را نادیده گرفت. یا بسته شدن درهای میدان مشق توسط وزارت امور خارجه، پس از سال ها تلاش برای تبدیل آن به یک فضای پیاده محور و فاخر فرهنگی. این ها تیرهایی هستند که یکی یکی به پیکر هویت تاریخی شهر، از میدان مشق و خانه شهر گرفته تا در نهایت لاله‌زار، اصابت می کنند.

لاله‌زار: دیگر گذرگاهی برای زندگی نیست

وضعیت لاله‌زار امروز واضح است: این خیابان ظرفیت این حجم از تراکم صنوف الکتریک را ندارد. عملا لاله‌زار به فضای خدمات پشتیبان حمل و نقل کالا تبدیل شده است. او با تلخی می گوید که زمانی معتقد بود سالمندان، زنان و کودکان نمی توانند به راحتی از لاله‌زار عبور کنند، اما امروز می گوید حتی جوانان هم دیگر نمی توانند از این خیابان رد شوند. پیاده روها با اجناس مغازه ها اشغال شده، هزاران موتورسیکلت در پیاده رو و خیابان حرکت می کنند، کسی برای مکث نمی ایستد و فقط جابه جایی بار صورت می گیرد. وانت ها و کامیون ها در تنها خط عبور می ایستند و بار خالی می کنند، بدون توجه به ترافیک پشت سرشان و بدون هیچ مانعی. لاله‌زار به فضایی تبدیل شده که در آن «هر کاری بخواهی، می توانی انجام بدهی».

نوستالژی یا واقعیت؟

مختاری در پایان می گوید که «لاله‌زار» امروز بیش از آنکه یک واقعیت شهری باشد، تنها یک پیام نوستالژیک است، آن هم در حد یک خاطره کمرنگ. تصویر ذهنی مردم از لاله‌زار، کاملا با واقعیت فعلی خیابان متفاوت است. با این حال، این اصرار جامعه شهری بر حفظ لاله‌زار، نشانه ای از یک مطالبه عمومی است. مردم لاله‌زار را می خواهند چون لحظات شادی را در آن تجربه کرده اند و زمانی قدم زدن در این خیابان، حس ورود به یک جهان مدرن و متمدن را به آن ها می داد.

اما متاسفانه، اقتصاد بیمار شهری، زمین خواری و سوداگری اجازه نمی دهد این مطالبه محقق شود. چگونه می توان از مالک یک سینما خواست که بنای خود را حفظ کند و آن را به فضای فرهنگی تبدیل نماید، در حالی که می داند با تغییر کاربری، ثروتش صد برابر خواهد شد؟ باید در نقطه ای جلوی این تغییر کاربری ها ایستاد. او تاکید می کند که بخشی از این مسئولیت متوجه میراث فرهنگی است، اما بخش اصلی و تعیین کننده، به شهرداری باز می گردد. شهرداری اختیار قانونی دارد که با تغییر کاربری ها مخالفت کند. اگر مسیر قانونی تغییر کاربری ها بسته شود و کاربری فرهنگی اجباری و پایدار اعلام گردد، آنگاه هویت خیابان نیز امکان بقا پیدا خواهد کرد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *