چالشهای لیورپول با خریدهای جدید: آیا قهرمان فصل را با تزلزل آغاز میکند؟
به نظر میرسد که هواداران لیورپول در یک چیز با هم توافق دارند: نباید تیمشان را مدعی اصلی قهرمانی لیگ برتر دانست. این حس و حال هر سال در این مقطع زمانی وجود دارد.
چشمپوشی از انتظارات بالای لیورپول
اکثر کارشناسان بر این باورند که لیورپول به راحتی قهرمان خواهد شد و رقابت اصلی بر سر کسب مقام دوم است. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم این دیدگاه تقریبا همهگیر شده است. استدلال آنها این است که لیورپول سال گذشته با اقتدار قهرمان شد و امسال هم تمام پول خود را خرج کرده است، پس قطعا بهتر خواهد بود.
اما آیا واقعا اینطور است؟ شاید به نظر برسد لیورپول تمام پول خود را خرج کرده، چون خریدهای خود را زود انجام داده، اما آیا واقعا تیمش را تقویت کرده است؟
به نظر میرسد تنها خرید قطعی، ویرتز است. فریمپونگ جایگزین الکساندر-آرنولد، کرکز جایگزین رابرتسون و اکیتیکه جایگزین نونیز، دیاز و ژوتا شدهاند (ببخشید که مجبورم این را بگویم). به هیچ وجه نمیتوان فریمپونگ و کرکز را ارتقای قطعی به حساب آورد و اکیتیکه هم قرار است جای خالی سه بازیکن را پر کند. تنها خرید دیگر، یک دروازهبان ذخیره است، در حالی که لیورپول همین حالا هم یک دروازهبان ذخیره عالی به نام کلهر دارد. آه، و آنها کونساه را هم فروختهاند و هنوز جایگزینی برایش نگرفتهاند.
بنابراین، لیورپول دیاز، نونیز، کونساه، کلهر، الکساندر-آرنولد و ژوتا را از دست داده و به جای آنها ویرتز، اکیتیکه، کرکز، فریمپونگ و مامارداشویلی را به خدمت گرفته است. نمیفهمم چطور این تیم را مدعی قهرمانی میدانند.
آرسنال فصل گذشته دوم شد و زوبیمندی، گیوکرس، مادوئکه، موسکرا، کپا و نورگارد را به خدمت گرفته، در حالی که فقط پارتی را از دست داده است. سیتی قبل از فصل گذشته چهار بار پشت سر هم قهرمان شده و ریندرز، آیت-نوری، چرکی و ترافورد را به ترکیب خود اضافه کرده، به اضافه بازگشت رودری و خریدهای ۲۰۰ میلیون پوندی ژانویه، در حالی که فقط دی بروین را از دست داده است. چلسی هم فقط ۱۵ میلیون پوند کمتر از لیورپول خرج کرده و به معنای واقعی کلمه بهترین تیم دنیاست.
حتی خالص هزینههای منچستریونایتد دو و نیم برابر لیورپول است.
لیورپول قطعا باید جزو چهار تیم بالای جدول قرار بگیرد. اما مدعی قهرمانی؟ به نظر من که نه.
انتقادات از سیاست نقل و انتقالاتی لیورپول
باید قبل از هر چیز به پالاس تبریک گفت، بازی فوقالعادهای بود و شایسته پیروزی بودند!
در مورد لیورپول – واضح است که ما از جزئیات داخلی سیاست نقل و انتقالاتی و اهداف آنها خبر نداریم، اما از ابتدای فصل گذشته مسائل معدودی به این وضوح وجود داشتهاند، بنابراین واقعا نمیفهمم چرا الان به تعویق افتادهاند.
هدف اصلی سال گذشته زوبیمندی بود – دلیلش هم خیلی واضح است. پس از اینکه او این پیشنهاد را رد کرد، گراونبرخ به عنوان یک هافبک دفاعی معرفی شد و به عنوان یک پدیده مورد تحسین قرار گرفت (که واقعا هم بود)، اما بیش از حد هم از او استفاده شد. نمیدانم کسی یادش هست یا نه، اما واقعیت این است که ما در اواخر فوریه/اوایل مارس واقعا ضعیف بودیم و به دلیل استفاده از بازیکنان یکسان در هر چهار رقابت، خط هافبک ما به سختی راه میرفت و در چند بازی هم مغلوب شدیم.
چیزی که من نمیفهمم این است که چرا این مشکل در تابستان امسال برطرف نشد، در حالی که از سال گذشته یک مشکل بود و سعی شد به آن رسیدگی شود. به نظر میرسد اسلات میخواهد سوبوسلای را به کنار گراونبرخ برگرداند، اما این ممکن است فقط در شرایط خاص و زمانی که هر دو در دسترس باشند، جواب دهد. تصور میکنم که آنها سعی خواهند کرد نیونی را به تیم اصلی منتقل کنند، پس باید ببینیم این چطور پیش میرود.
مسئله اصلی دیگر، قطعا خط دفاع مرکزی است. با تمام احترامی که برای فن دایک قائلم و عشقی که به او دارم، او کندتر شده است و این در نیمه دوم فصل گذشته کاملا مشهود بود. ما کونساه را فروختیم، که به نظر من اشتباه بود. در حالی که به نظر میرسد کُوناته از نظر من بازیکنی است که مستعد اشتباه است، به خصوص در توپهای هوایی – در چند مورد در فصل گذشته توپ جلوی او به زمین میخورد و سپس از بالای سرش رد میشود، به پشت سرش میرود و ناگهان از یک موقعیت دفع توپ معمولی، یک موقعیت گلزنی بالقوه برای تیم حریف ایجاد میشود. راستش را بخواهید، اگر رئال مادرید به دنبال او باشد و ما یک جایگزین برایش داشته باشیم، خودم او را تا مادرید میرانم.
با تمام بازیکنان جدیدی که به تیم میآیند، به زمان نیاز داریم تا همه چیز هماهنگ شود و به روال عادی برگردد، بنابراین امسال روی مدعی بودن خودمان حساب نمیکنم. به هر حال، باید منتظر ماند و دید…
آیا لیورپول با خرید ویرتز، تعادل تیم را به هم زده است؟
صحبتهای زیادی در مورد نیاز لیورپول به مدافعان میانی جدید و غیره وجود دارد. شاید این درست باشد، اما اگر آنها وارد ترکیب اصلی نشوند یا فقط جایگزین یک مدافع دیگر شوند، مشکلات دفاعی فعلی آنها را حل نخواهد کرد.
مشکل آنها تغییر آرایش است که من صادقانه آن را نمیفهمم. ویرتز بیشتر فصل گذشته را به عنوان دومین بازیکن هجومیتر در تیم لورکوزن بازی کرد. جایگزینی او با یک هافبک دفاعی یا هافبک هجومی که وظیفه پرس کردن را بر عهده دارد، قطعا منجر به مشکلات دفاعی خواهد شد. به اینها اضافه کنید مدافعان کناری تهاجمی (باز هم فریمپونگ یا به عنوان مدافع کناری در آرایش ۲-۵-۳ بازی میکرد یا حتی به عنوان هافبک راست، هرگز به عنوان مدافع کناری در آرایش خط دفاعی ۴ نفره بازی نکرده است)، صلاح که کمک چندانی به دفاع نخواهد کرد و این تیم بسیار نامتعادل است.
من هرگز نخواهم فهمید که چرا لیورپول درست پس از اینکه به اصطلاح فرمول پیروزی فصل گذشته را پیدا کرد، با حضور ویرتز در خط هافبک، تا این حد تعادل تیم را به هم زد.
اکیتیکه همان داروین نونیز است
دو نتیجهگیری من از جام خیریه:
همانطور که یک ماه پیش نوشتم – ما هنوز به یک مدافع میانی نیاز داریم – که برای هیچ کس شوکه کننده نیست.
مهاجم جوان جدید و بسیار مورد انتظار در جام خیریه گل میزند.
مهاجم جوان جدید دو موقعیت گلزنی عالی دیگر را از دست میدهد.
به نظر میرسد واقعا امیدوار کننده است.
ارتباط خوب با سایر بازیکنان و درک متقابل به نظر میرسد.
آن مهاجم، داروین نونیز در بازی مقابل منچسترسیتی در سال ۲۰۲۲ بود…
اکیتیکه (که یک پَلیندِروم نیست…) در بازی افتتاحیه برای من خیلی شبیه داروین به نظر میرسید.
و این نگرانکنندهتر از مشکل مدافع میانی است… و وای که وقتی او بیرون رفت، چقدر بیدندان به نظر میرسیدیم. این دوباره نگرانکنندهتر است.
رفتار ایساک مضحک است
رفتار بازیکنان هنگام درخواست انتقال در حال رسیدن به مرز پوچی است. چرا افراد بالغ وقتی یک باشگاه بزرگتر به آنها پیشنهاد میدهد، قهر میکنند؟ آنها هنگام امضای قراردادها، میدانستند چه کار میکنند. در حالی که تغییر باشگاه در طول مدت قرارداد امکانپذیر است، روشی که برخی از آنها در پیش گرفتهاند، غیرقابل قبول است.
چرا باشگاه خود را شرمنده میکنید؟ چرا همه پلها را خراب میکنید؟ من از رفتار الکساندر ایساک در نیوکاسل راضی نیستم. او میتوانست تمام مسائل را قبل از باز شدن پنجره نقل و انتقالات مطرح کند. او پس از دیدن اینکه لیورپول اکیتیکه و آرسنال گیوکرس را به خدمت گرفتهاند، از خواب بیدار میشود و تصمیم میگیرد که میخواهد نقل مکان کند و دیگر هرگز برای نیوکاسل بازی نخواهد کرد! من از موضعی که نیوکاسل اتخاذ کرده خوشحالم، حتی اگر این پسر با پاهای شکننده ارزش ۱۵۰ میلیون پوند را نداشته باشد.
دلایلی برای خوشبینی طرفداران منچستریونایتد
در یک تابستان آرام و بیدغدغه به سر میبردم، هیچ کس واقعاً به کارهایی که منچستریونایتد انجام میداد یا احتمالاً انجام خواهد داد، اهمیتی نمیداد و صندوق پستی پر از بحث و جدل اسکاوزرها و جوردیها بر سر سوئدیهای گرانقیمت بود. سپس “فرد منتخب” یک نامه لذتبخش از فانتزی بیشرمانه منتشر کرد و سیل نامههایی را به راه انداخت که به طور کاملا دقیق توضیح میدادند که چرا یونایتد هنوز هم نسبتاً مزخرف است. او حتی به آن هوادار کینهای یونایتد اشاره کرد که واقعاً باید در این مرحله طرفدار لورکوزن باشد، بنابراین آفرین به تو، چه راهی برای از بین بردن آرامش.
نمیتوانم خودم را راضی کنم که از مصطفی عصبانی شوم یا حتی او را مسخره کنم. او کمی بازی خوب در پیش فصل را دید، آن را با ۲۰۰ میلیون پوند خرید جدید ترکیب کرد، آن را با کمی از داستانهای آموریم آمیخت و در یک توهم تبآلود از امید ناامیدانه گرفتار شد. من هم آنجا بودهام، فوتبال میتواند ما را به کارهای خندهدار وادار کند.
با این حال، فکر میکنم دلایلی برای خوشبین بودن به عنوان یک هوادار منچستریونایتد وجود دارد. علاوه بر اینکه به نظر میرسد بازیکنان بسیار لاغرتر و متناسبتر هستند، تیم حتی بدون خریدهای جدید در سیستم آموریم احساس راحتی بیشتری میکند، هرچند که بلافاصله میتوانید تفاوتی را که کونا و امبئومو ایجاد میکنند، ببینید. جالب خواهد بود که ببینیم آنها چگونه عمل میکنند، اما من انتظار زیادی ندارم، ارائه نکردن دوزهای هفتگی ناامیدی شرمآور یک پیشرفت خوشایند خواهد بود.
من نسبتاً از نحوه انجام تجارت باشگاه در تابستان امسال راضی بودهام، که یک تغییر خوب است. فرآیند “فقط یک معامله در یک زمان” توسط برخی مورد تمسخر قرار گرفته و بسیاری را ناامید کرده است، اما به نظر من این نشان دهنده میزان کنترل و صبری است که یونایتد برای مدت طولانی فاقد آن بوده است. صبر کردن برای پیشنهاد دادن به سسکو تا زمانی که بازیکن تعهد داد، سپس پیشنهاد دادن کمتر از نیوکاسل یک رویداد معجزه آسا در چارچوب سبک نقل و انتقالات معمول ما است. فقط به همین دلیل است که احتمال امضای قرارداد با بالبا را به بالای ۰% افزایش میدهم، حتی در این صورت شاید فقط به ۱%.
بازیهای ابتدایی چندان مهربان به نظر نمیرسند، اما بازی کردن با تیمهایی مانند چلسی، تاتنهام، فارست و پالاس در هفتههایی که بازیهای اروپایی دارند، قطعاً تا حدی کمک خواهد کرد. اگر بتوانیم با ۱۲-۱۳ امتیاز وارد دومین وقفه بینالمللی شویم، بسیار خوشحال خواهم شد، سپس حدود ۳۰ امتیاز تا کریسمس نشاندهنده یک تغییر مثبت واقعی و احتمالاً آیندهای روشن تحت هدایت آموریم خواهد بود.
تعریف کلاس جهانی
از مقاله اخیر جیسون سوتر در مورد بازیکنان کلاس جهانی در لیگ برتر استقبال میکنم، زیرا این موضوعی عالی برای ایجاد بحث و جدل است (که البته Football365 همیشه سعی در تحریک آن دارد). با این حال، ارائه لیست خودم و تلاش برای توجیه آن کمی شبیه توجیه کردن این است که کدام زن زیباترین است. در عوض، میخواهم چند قانون کلی برای مقایسه پیشنهاد کنم. اکنون قبل از اینکه شما ایرادگیران با ۱۰۱ استثنا وارد شوید، تمام تلاشم این است که یک چارچوب مشترک ارائه دهم تا از نامزدیهای “عجیب و غریب” جلوگیری کنم (ایساک، پس از یک فصل؟). پس بفرمایید:
کلاس جهانی – این بازیکنی است که میتواند وارد هر باشگاه یا تیم ملی فعلی شود. من تاکید میکنم که فعلی، زیرا بیمعنی است و بحث دیگری برای بحث در مورد اینکه آیا، مثلاً، VVD وارد تیم ملی ایتالیا در دهههای ۸۰/۹۰ میشود یا نه، اما در حال حاضر او به هر باشگاه یا تیم ملی وارد میشود. همینطور هالند، صلاح، رودری. حتی، به عنوان یک طرفدار MUFC، فکر میکنم فرناندز یک کشش است.
کلاس بینالمللی – فکر میکنم این دسته باید معرفی شود تا از جریمه شدن یک دسته از افراد به دسته بالا جلوگیری شود. اینها بازیکنانی هستند که میتوانند وارد بسیاری از تیمهای ملی برتر شوند، اما نه همه. با استفاده از این معیار، رایس و ساکا بازیکنان بزرگی برای انگلیسی هستند، اما آیا آنها وارد تیم ملی فرانسه یا آرژانتین میشوند؟
بدون شک کسی سپس استناد میکند که هالند جایگزین امباپه در تیم ملی فرانسه نمیشود، اما این نکته نیست. آیا او به اندازه کافی خوب هست که وارد تیم ملی فرانسه شود؟ و پاسخ بله است.
در دنیایی که همه فقط به دلیل شرکت کردن مدال میگیرند، فکر میکنم اصطلاح “کلاس جهانی” به راه ورزشهای آمریکایی خواهد رفت (به عنوان مثال “سری جهانی”). و در نظر گرفتن پالمر، رایس، ساکا، ایساک و غیره به عنوان سطح مشابه رونالدو، مسی، رونالدینیو، ابراهیموویچ، صادقانه بگویم مضحک است.
با توجه به این معیار جدید، استناد به بازیکنان کلاس جهانی که تا به حال در لیگ برتر انگلیس بازی کردهاند، به یک لیست بسیار کوچکتر و واقعیتر تبدیل میشود.
اوقات خوش
هیجان زده برای بازگشت فوتبال و کمی ناامید از نتایج ضربات پنالتی دیروز (آفرین به پالاس)، داشتم یوتیوب قدیمی فوتبال را تماشا میکردم و به تفسیر اسکاتلندی نابغه برای پنالتی اصلی پاننکا برخوردم.
چه شاهکاری بود.
من هرگز نمیدانستم که آنتونین پاننکا، در احتمالاً کلیشهایترین چیز چک قابل تصور، قبل از رفتن برای زدن ضربه خود، دهان خود را با آبجو پیلسنر اورکل میشوید.
این مفسر درخشان بود:







