فاجعه‌ای برای یک جاکفشی: ماجرای تلخ قتل عروس جوان تهرانی به دست شوهرش

فاجعه‌ای برای یک جاکفشی: ماجرای تلخ قتل عروس جوان تهرانی به دست شوهرش

فهرست محتوا

حادثه ای تلخ و باورنکردنی، سایه سنگینی بر نخستین روزهای بهار افکند. عصر پنجم فروردین ماه جاری، یک زندگی مشترک کوتاه مدت و عاشقانه، به شکلی دلخراش و غیرقابل تصور، پایان یافت. ماجرا زمانی آغاز شد که مرد جوانی طی تماس با اورژانس، از وقوع حادثه ای ناگوار برای همسرش در منزل مسکونی خبر داد. اما حقیقت پنهان در پشت این تماس، به زودی توسط کارشناسان کشف شد و پرده از یک جنایت هولناک برداشت.

تماس اضطراری و ابهام در صحنه حادثه

به دنبال تماس تلفنی مرد جوان با نیروهای امدادی، تیم اورژانس بلافاصله خود را به محل حادثه رساند. در معاینات اولیه بر روی پیکر زن جوان، مشخص شد که او متاسفانه جان باخته است. شوهر مقتول که در صحنه حضور داشت، خود را فردی پریشان و هراسان نشان می داد و تلاش داشت تا ماجرا را یک سقوط ساده جلوه دهد.

وی در اظهارات اولیه خود به امدادگران چنین گفت: “دیروز از مسافرت برگشتیم. امروز همسرم بدون توجه به اینکه تازه خانه تکانی کرده ایم، اصرار داشت که دوباره خانه را تمیز کند و از من خواست کمکش کنم. من با دوستم قرار داشتم و از اصرارهای او عصبانی شدم و از خانه بیرون رفتم. حدود نیم ساعت بعد که به خانه برگشتم، او را دیدم که روی زمین افتاده است. فکر کردم از روی چهارپایه سقوط کرده باشد و فورا با اورژانس تماس گرفتم.”

اما ادعاهای مرد جوان به زودی با تردید جدی روبرو شد. امدادگران و پس از آنها، کارشناسان حاضر در محل، با بررسی دقیق پیکر زن جوان، هیچ گونه آثار کبودی یا علائم ناشی از سقوط و ضربه که نشان دهنده افتادن از ارتفاع باشد، مشاهده نکردند. این تناقض آشکار، پای پلیس و تیم جنایی را به ماجرا باز کرد.

ورود تیم جنایی و اعلام علت مرگ: خفگی

پس از مشکوک شدن امدادگران و اطلاع رسانی به پلیس، تیم جنایی همراه با کارشناسان پزشکی قانونی به محل اعزام شدند. بررسی های تخصصی پزشکی قانونی، نقطه پایانی بر داستان پردازی های مرد جوان گذاشت. نتیجه کارشناسی ها به وضوح نشان داد که علت مرگ زن جوان، خفگی بوده است.

با اعلام قطعی علت مرگ به عنوان جنایت، شوهر مقتول که تنها مظنون ماجرا بود، بلافاصله بازداشت شد. تحقیقات گسترده پلیسی و فشارهای روانی ناشی از کشف حقیقت، در نهایت مرد جوان را مجبور به اعتراف کرد و وی به قتل همسر خود اعتراف کرد. با تکمیل شدن تحقیقات و مستندات لازم، پرونده این جنایت هولناک برای ادامه رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری تهران ارسال شد تا جزئیات بیشتری از این فاجعه در جلسه دادگاه مشخص شود.

دادگاه و انگیزه غیرمنتظره قتل: اصرار برای خرید جاکفشی

نخستین جلسه رسیدگی به این پرونده قتل در شعبه دوم دادگاه کیفری تهران، در حالی برگزار شد که اولیای دم مقتول با حضور در جایگاه، قاطعانه خواستار قصاص داماد خود شدند. پس از آن، متهم به جایگاه رفت و با ابراز پشیمانی شدید، جزئیات تلخ روز حادثه و انگیزه عجیب قتل را فاش کرد.

متهم که غرق در پشیمانی بود، در مقابل قضات گفت: “من عاشق همسرم بودم. روزی که این اتفاق افتاد، تنها نُه ماه از آغاز زندگی مشترک ما می گذشت. همسرم کارمند بانک بود و من کار آزاد داشتم. زندگی ما خوب بود، اما تنها مشکل ما اصرارهای مداوم همسرم برای خرید یک جاکفشی بزرگ آینه دار بود. هر چه به او می گفتم که ما دو نفر هستیم و خانه مان کوچک است و نیازی به این جاکفشی بزرگ نداریم، گوش نمی کرد. من اعتقاد داشتم باید یک جاکفشی کوچک تر بخریم.”

وی در ادامه به توصیف روز حادثه پرداخت: “وقتی بعد از چند روز مسافرت عید به خانه برگشتیم، همسرم دوباره این بحث را شروع کرد. می گفت پولش را خودم می دهم، اما من گفتم بحث پول نیست، ما نیازی به این وسیله بزرگ نداریم. بحث ما به دعوا کشیده شد. او آنقدر فریاد زد که من عصبانی شدم و با دستم جلوی دهان او را گرفتم تا همسایه ها صدای ما را نشنوند. بعد شروع به تقلا کردیم که ناگهان هر دو روی زمین افتادیم. من همچنان دستم را روی دهان او نگه داشته بودم.”

او در ادامه اعترافاتش، لحظات وحشتناک پس از قتل را اینگونه شرح داد: “وقتی به خودم آمدم، دیدم همسرم دیگر تکان نمی خورد و نفس نمی کشد. خیلی ترسیدم و نمی دانستم چه کار کنم. با عجله از خانه بیرون رفتم و حدود نیم ساعت بعد برگشتم. دیدم همسرم همانطور روی زمین افتاده و هیچ حرکتی ندارد. بعد با اورژانس تماس گرفتم و ادعا کردم که از روی چهارپایه افتاده است. باور کنید من قصد کشتن او را نداشتم؛ همه چیز خیلی سریع و ناگهانی اتفاق افتاد. اکنون بسیار پشیمانم و می دانم که چه اشتباه وحشتناکی مرتکب شده ام.”

با پایان یافتن اظهارات متهم و بیان جزییات این فاجعه که به خاطر یک اختلاف نظر ساده بر سر خرید یک وسیله منزل رخ داده بود، قضات دادگاه برای بررسی دقیق تر ابعاد پرونده و صدور رای نهایی، وارد شور شدند تا این ماجرای تلخ و غم انگیز به سرانجام قضایی برسد. این پرونده یک بار دیگر نشان داد که چگونه خشم لحظه ای و عدم کنترل احساسات می تواند فاجعه ای جبران ناپذیر و پشیمانی ابدی به دنبال داشته باشد و یک زندگی را به سادگی و به خاطر یک تصمیم پیش پا افتاده نابود کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *