شکارچی، شکار می‌شود: جولیا رابرتس و کنسل کالچر در باتلاق ونیز (آیا این فیلم قربانی بعدی خواهد بود؟)”

۵ فیلم برتر درباره کنسل کالچر یا فرهنگ تحریم

فهرست محتوا

شکارچی، شکار می‌شود: جولیا رابرتس و «پس از شکار» در گرداب فرهنگ لغو

آیا فیلم جدید لوکا گوادانینو قربانی بعدی خواهد بود؟

فیلم «پس از شکار» (After the Hunt)، تازه‌ترین اثر لوکا گوادانینو، کارگردان آثار تحسین‌شده‌ای مانند «سوسپیریا»، «مرا با نامت صدا بزن» و «چلنجرز» است و با بازی جولیا رابرتس و اندرو گارفیلد، برای اولین بار در جشنواره ونیز ۲۰۲۵ به نمایش درخواهد آمد. اما آیا این فیلم، پیش از اکران، قربانی موج فرهنگ لغو خواهد شد؟ در این مطلب به بررسی حواشی و نکات قابل توجه این اثر مورد انتظار می‌پردازیم.

داستان فیلم «پس از شکار»؛ تریلری در فضای دانشگاهی

این فیلم یک تریلر معمایی است که در فضای دانشگاهی اتفاق می‌افتد. جولیا رابرتس نقش آلما، استاد فلسفه را بازی می‌کند. داستان از جایی آغاز می‌شود که یکی از دانشجویانش، دوست و همکار نزدیک او، هنک (اندرو گارفیلد) را به آزار و اذیت جنسی متهم می‌کند؛ هنک نیز متقابلاً دخترک را به سرقت ادبی متهم می‌کند. در این میان، آلما رازهایی دارد که شاید ناگهان برملا شوند.

نقدها و نمرات اولیه فیلم «پس از شکار»: متوسط و مبهم

«پس از شکار» با بازخوردهای ضد و نقیضی روبه‌رو شده است و برخی از مهم‌ترین امتیازات آن در سایت راتن تومیتوز به شرح زیر است:

  • راتن تومیتوز: با ۲۱ نقد، ۴۸٪ (۱۰ نقد مثبت و ۱۱ نقد منفی)
  • متاکریتیک: میانگین امتیاز ۵۶٪ (۲ نقد مثبت و ۹ نقد متوسط)
  • آی‌ام‌دی‌بی: ۶.۷ از ۱۰ که نشان می‌دهد در بهترین حالت، با یک اثر «نسبتاً خوب» روبه‌رو هستیم.

گاردین – پیتر بردشاو

لوکا گوادانینو در این درام پرکشش، اما آشفته، که به مسئله اتهام‌زنی در دانشگاه و جنبش «من هم» می‌پردازد، به نتیجه‌ای قانع‌کننده نمی‌رسد. فیلم‌نامه‌ای از نورا گرت، در امتداد سنت آثار هنری چون «اولئانا» ساخته دیوید مامِت یا «شکل چیزها» ساخته نیل لابیوتی، پیش می‌رود، اما نتیجه نهایی بیش از حد پرزرق‌وبرق، مبهم و تصنعی از کار درآمده است؛ اثری که به نظر می‌رسد به چندین بازنویسی دیگر نیاز داشته تا بتواند به درامی روشن‌تر و یکدست‌تر تبدیل شود.

جولیا رابرتس و ایو ادبری، در کنار اندرو گارفیلد و مایکل استولبارگ در نقش‌هایی مکمل، تلاش خود را کرده‌اند، اما همگی زیر بار شخصیت‌پردازی‌های نامطمئن و دوپهلو گرفتار می‌شوند. نکته اوج فیلم، به‌جای تاثیرگذاری، ذوق‌آور و به طرز عجیبی کم‌رمق جلوه می‌کند.

بازی جولیا رابرتس در نقش آلما، استاد فلسفه‌ای که در کنار اندرو گارفیلد و مایکل استولبارگ در نقش‌های مکمل، تلاش خود را می‌کنند، اما همگی زیر بار شخصیت‌پردازی‌های نامطمئن و دوپهلو گرفتار می‌شوند. نقطه اوج فیلم، به‌جای تاثیرگذاری، ذوق‌آور و به طرز عجیبی کم‌رمق جلوه می‌کند.سعی دارد با ادعایی تکان‌دهنده، ذهن مخاطب را معطوف کند، زود اوج و به طرز عجیبی کم رمق جلوه می‌کند.

درپ – استو پاند

تریلر آغازین «پس از شکار» ساخته لوکا گوادانینو، بی‌پرده اعلام می‌کند که قصد دارد نسخه‌ای ایتالیایی از فیلم‌های وودی آلن باشد. نخستین سکانس طولانی فیلم – پانزده دقیقه ابتدایی- هم در راستای سبک او آغاز می‌شود: گروهی از روشن‌فکران ساحل شرقی که به ایده‌هایی از مهمانی، بحث‌های فلسفی و استفاده از کلماتی مانند «غایت‌شناسی» می‌پردازند.

البته، این فیلم وودی آلن نیست. داستان در دانشگاهی می‌گذرد، نه آپر ایست ساید. با این‌حال، فضایی را می‌سازد که او، دست‌کم در برهه‌ای، می‌توانست به‌خوبی بشناسد. «پس از شکار»، اما، تماماً فیلمی گوادانینویی است. او این‌جا فیلمی ساخته که بر پیچیده بودن اصرار دارد و مسائل ملتهب پردیس‌های دانشگاهی -از نژاد و امتیاز، تا سیاست‌های جنسی و خودآگاهی فرهنگی- را نه برای توضیح، بلکه برای برانگیختن تماشاگر روی پرده می‌گذارد.

میزبان آن مهمانی ابتدایی، آلما (جولیا رابرتس) است؛ استاد برجسته دانشکده فلسفه که روابط ویژه‌ای با همکار جذابش هنک (اندرو گارفیلد) و همچنین با دانشجوی پُرشورش مگی (ایو ادبری) دارد. مگی بی‌وقفه، پچ‌پچه‌های توصیف‌نشده‌ای توصیف می‌شود که پایه‌های درخشان درباره «اخلاق فضیلت» در دست دارد؛ هرچند فردریک، همسر بدخلق آلما (مایکل استولبارگ)، او را صرفاً میان‌مایه می‌داند.

«پس از شکار» پر است از پرسش‌هایی که نه به جواب می‌رسند و نه اصلا فیلم‌ساز می‌خواهد به آن‌ها جواب بدهد؛ صرفا در هوا رها می‌شوند تا مخاطب را معلق نگه دارند. اما پرسش بزرگ‌تر روز بعد سر برمی‌آورد: زمانی که مگی لرزان به خانه آلما می‌آید و می‌گوید هنک پس از مهمانی او را به خانه‌اش رسانده است و سپس به او تعرض کرده. هنک اما با قاطیعت همه چیز را رد می‌کند و می‌گوید چیزی در کار نبوده و مگی سعی دارد از او انتقام بگیرد، زیرا فهمیده است که بخش‌های بزرگی از پایان‌نامه «درخشانش» را سرقت ادبی کرده است.

برای هنک، اتهام مگی به معنای اخراج فوری است؛ فاجعه‌ای برای استادی که خود را در آستانه تثبیت کرسی رسمی می‌دید. هم او و هم مگی، آلما را ملالت می‌دهند که چرا قاطعانه جانب‌شان را نمی‌گیرد؛ در حالی که آلما می‌کوشد – شاید – از میان بحران عبور کند و همزمان با زخم‌های پنهان زندگی گذشته‌اش دست و پنجه نرم می‌کند. اگر در «چلنجرز» زمین تنیس میدان اصلی جدال بود، این‌جا در فضای دانشگاهی ییل، گفت‌وگوها پیش‌فرض هر بحث و جدلی هستند؛ چه در کلاس و چه در کافه. و در این اقلیم پرتنش، هر جمله‌ای بالقوه خطای است که می‌تواند به قیمت نابودی یک حرفه تمام شود.

ورایتی – اوون گیلبرمن

«پس از شکار» ساخته لوکا گوادانینو، درامی است درباره اتهامات جنسی و بازی‌های قدرت در فضای آکادمیک ممتاز دانشگاه ییل. فیلم با پشتوانه بازی‌های درخشان، پالت بصری تیره‌اش، و فضایی روان‌شناختی آکنده از تنش و ابهام، مخاطب را به جهان پیچیده‌ای می‌کشاند. این اثر، پرسش‌های عدالت اجتماعی و اخلاق جنسی را روی میز می‌گذارد، با پاسخی که اغلب در تضاد با گفتمان‌های غالب قرار می‌گیرد.

جولیا رابرتس در نقش استاد جاه‌طلب فلسفه، زنی که درباره میشل فوکو بیشتر از زندگی سرکوب‌شدهٔ خود حرف دارد، با خونسردی گزنده و کنایه‌های تیز بازی می‌کند، نقشی‌آفرینی آفرید که به اثری بحث‌برانگیز بدل خواهد شد.
در این حال، «پس از شکار» مملو از لحظاتی است که مخاطب را در سردرگمی رها می‌کند؛ صحنه‌ها و برخوردهایی که باعث می‌شوند مخاطب با خود بگوید: «صبر کن… دقیقا چه شد؟». این چیزی نیست که یک ملودرام آکادمیک به آن نیاز داشته باشد. نتیجه اثری است پر از مهارت و فریبندگی، اما در نهایت آشفته و متزلزل: داستانی که همزمان پرتنش و جذاب است و اغلب فیلم‌ساز جزئیات آزارنده را به تعویق می‌اندازد.

فیلم‌نامه نورا گرت، بازیگریِ کیت بلانشت را در فیلم «تار» به یاد می‌آورد. هم‌چون فیلمی که کیت بلانشت در آن، یک ستاره دنیای کلاسیک را بازی می‌کند که یک هیولای خودشیفته بود. اما تفاوت کلیدی این‌جاست که در «تار» مخاطب همواره با درون شخصیت اصلی در تماس است، در حالی که در «پس از شکار» بازی جولیا رابرتس پُر از تغییرات و تضادهای رفتاری است: گاهی نرم، گاهی تند، گاهی عبوس و گاهی پرخاشگر. آلما، با تمام این تفاوت‌ها، حضوری قدر و مبهم دارد و اغلب فیلم‌ساز جزئیات آزارنده را به تعویق می‌اندازد.

همزمان، هنک با پیراهنی بیش از حد باز و رفتاری عجیب – از جمله شرح داستان خود در رستورانی شلوغ در حالی که مشغول غذا خوردن است- تصویری کمیک و متناقض ارائه می‌دهد. آیا این جزئیات باید به چشم سرنخ دیده شوند یا صرفا بخشی از بازی فیلم با ما هستند؟ (همان چیزی که قبلاً به آن «استاد راهنما» می‌گفتیم.) زمانی که مهمانی به پایان می‌رسد، مگی و هنک با هم بیرون می‌روند. اگر چه ما هرگز نمی‌بینیم که چه اتفاقی می‌افتد، اما این موضوع را از اظهارات مبهم و سختی‌ که در مورد سرقت ادبی دارد، حدس می‌زنیم.

آیا جولیا رابرتس و «پس از شکار» قربانی بعدی فرهنگ لغو خواهند بود؟

داستان فیلم در محیط دانشگاه ییل جریان دارد؛ فیلم با جمله‌ای از ییل آغاز می‌شود: «این [ماجرا] در ییل اتفاق افتاد». گوادانینو امکان فیلم‌برداری در لوکیشن‌های اصلی ییل – از جمله کتابخانه مشهور باینیکی – را داشته است و توانسته تا حدودی با [محتوای] این فیلم موافقت کند. رابرتس در نقش آلما ظاهر می‌شود؛ استاد فلسفه‌ای کارزماتیک و مدافع دیرپای مسائل فمینیستی که مورد تحسین ویجه‌ای دانشجویی ممتاز و ثروتمندش، مگی پرایس (ادبرای) قرار دارد.

با این حال، برخی از نزدیکان، از جمله همسر روانکاوِ (استولبارگ)، بر این باورند که آلما بیش از اندازه به تحسین و توجه دانشجویانش دل سپرده است. او در رقابت برای کسب یک کرسی رسمی، با همکار پرجذبه و دوست نزدیکش، هنک (گارفیلد) قرار می‌گیرد؛ شخصیتی که شاید فراتر از رفاقت در پی چیزی باشد.

پس از مهمانی پرهیاهویی در خانه آلما و فردریک، مگی با ادعایی تکان‌دهنده، استادش را در موقعیتی دشوار قرار می‌دهد و رازهای تاریک گذشته شخصیت‌ها کم‌کم آشکار می‌شوند.

در نهایت فیلم بیش از هر چیز یادآور این حقیقت است که نباید کورکورانه طرفدار چیزی باشیم و به مسائل زیاد پر‌داخته که نیاز به توجه بیشتری دارند و ما آن‌ها را نادیده می‌گیریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *