راز زبانآموزی نوزادان: کشفی شگفتانگیز در تکامل زبان
آیا تا به حال به این فکر کردهاید که نوزادان چگونه زبان را یاد میگیرند؟ این پرسشی است که سالها دانشمندان را به خود مشغول کرده است. در این مقاله به یافتههای جدیدی در مورد منشاء زبان و مکانیسمهای پیچیده یادگیری آن در نوزادان انسان و حتی برخی از گونههای نخستیها میپردازیم. مطالعهای جدید از دانشگاه پرینستون نشان میدهد که روند یادگیری زبان در نوزادان انسان بسیار پیچیدهتر از چیزی است که تصور میشد.
نقش کلیدی برقراری ارتباط متقابل در یادگیری زبان
وقتی نوزادی غانوش میکند و والدینش به او پاسخ میدهند، این تعاملات رفت و برگشتی فراتر از یک گفتگوی بیمعنی و دوستداشتنی است. این تبادلها در واقع به ساختن مهارتهای زبانی در حال ظهور کودک کمک میکنند. اما این استراتژی یادگیری، انسان را در میان قلمرو حیوانات به موجودی منحصر به فرد تبدیل میکند.
تنها تعداد کمی از گونههای دیگر، از جمله برخی از پرندگان آوازخوان مانند گاوچرانها و فنچهای زبرا، با توجه به واکنشهای والدینشان به آواهای اولیه خود، یاد میگیرند که «صحبت کنند».
معمای یادگیری زبان در انسان و میمونهای مارموسِت
اما انسانها چگونه به این مهارت در یادگیری زبان دست یافتهاند؟ مطالعهای جدید در مورد چندین عضو خانواده نخستیها نشان میدهد که پاسخ ممکن است تا حدودی در رشد سریع مغز نوزادان نهفته باشد. این یافتهها در تاریخ 19 آگوست در مجله Proceedings of the National Academy of Sciences منتشر شدهاند و حاصل پژوهشی بر روی میمونهای مارموسِت (به اندازه یک سنجاب) هستند.
غنوشه گفتن فراتر از انسان: مطالعه بر روی میمونهای مارموسِت
در طبیعت، میمونهای مارموسِت از صداهای بلند خود برای برقراری ارتباط در جنگلهای انبوه شمال شرقی برزیل، زمانی که از یکدیگر دور هستند، استفاده میکنند. بیش از یک دهه پیش، پروفسور عاصف غضنفری، استاد علوم اعصاب و روانشناسی دانشگاه پرینستون و همکارانش، در حالی که در حال مطالعه آواهای مارموسِتها بودند، متوجه شدند که نوزادان مارموسِت نیز مانند انسانها، از دوره غانوشهگویی عبور میکنند.
با رشد نوزادان مارموسِت، گریههای اولیه و ناقص آنها به صداهای شبیه به سوت بزرگسالان تبدیل میشود. پژوهشگران همچنین دریافتند که نوزادان مارموسِتی که در طول دوره غانوشهگویی خود، بازخورد مکررتری از بزرگسالان دریافت میکردند، سریعتر به این صداها پاسخ میدادند و یادگیری تولید صداهای مشابه بزرگسالان را به طور قابل توجهی سریعتر از گروه کنترل انجام دادند.
غضنفری میگوید: «این یک لحظه “اها!” بسیار بزرگ بود».
مطالعاتی که در سالهای 2015 و 2017 توسط غضنفری و همکارش، دانیل تاکاشی (که اکنون در دانشگاه فدرال ریو گرانده دو نورته در برزیل مشغول به کار است)، منتشر شد، از جمله اولین شواهدی بودند که نشان میدادند در یک نخستی دیگر نیز نوعی یادگیری آوا وجود دارد. اما انسانها و مارموسِتها آخرین جد مشترک خود را حدود 40 میلیون سال پیش داشتهاند. حتی نزدیکترین خویشاوندان زنده ما، یعنی شامپانزهها، برای تولید صداهای گونه خود به آموزش بسیار کمی نیاز دارند.
غضنفری میگوید: «بنابراین، این نوعی معما را ارائه میدهد».
از آن زمان، محققان در تلاش بودهاند تا دریابند که چرا انسانها و مارموسِتها علیرغم ارتباط دوری که با هم دارند، به استراتژیهای یادگیری مشابهی رسیدهاند.
رشد سریع مغز: کلید یادگیری آواها
در این مطالعه جدید که توسط رناتا بیازی، دانشجوی دکتری دانشگاه پرینستون رهبری میشود، محققان دادههای منتشر شده قبلی در مورد رشد مغز چهار گونه نخستی، از جمله انسانها، مارموسِتها، شامپانزهها و ماکاکهای رزوس، از زمان تولد تا نوجوانی را جمعآوری و تجزیه و تحلیل کردند.
نتایج نشان میدهد که در اوایل نوزادی، مغز انسانها و مارموسِتها سریعتر از سایر نخستیها رشد میکند. نکته مهم این است که بیشتر این رشد نه در رحم مادر، همانطور که در مورد شامپانزهها و ماکاکها صادق است، بلکه درست در زمان تولد و اولین تجربه آنها از دنیای بیرون اتفاق میافتد.
غضنفری میگوید: در مارموسِتها، مانند انسانها، این دوره زمانی نیز یک دوره بسیار اجتماعی است. زیرا مادران مارموسِت، مانند مادران انسان، فرزندان خود را بدون کمک بزرگ نمیکنند. نوزادان با چندین مراقب تعامل دارند که به هر گریه آنها پاسخ میدهند.
غضنفری میگوید: «آنها دردسر ساز هستند».
او میافزاید: و از آنجا که مغز آنها هنوز در حال رشد است، «این بدان معنی است که محیط اجتماعی که یک نوزاد در آن به دنیا میآید، تأثیر فوقالعادهای بر یادگیری او دارد».
با استفاده از یک مدل ریاضی، محققان توانستند نشان دهند که چگونه این تعاملات اولیه، در کنار رشد سریع مغز، زمینه را برای رشد مهارتهای آوائی در مراحل بعدی زندگی فراهم میکند.
آینده پژوهش: راز “زبانی کودکانه” در میمونهای مارموسِت
در مرحله بعدی، تیم تحقیقاتی قصد دارد بررسی کند که آیا میمونهای مارموسِت بزرگسال نیز از صداهای خاصی هنگام تعامل با نوزادان استفاده میکنند، درست مانند انسانهای بزرگسال که از «زبانی کودکانه» برای برقراری ارتباط با نوزادان خود استفاده میکنند.
با بررسی تنها نخستی دیگر که نوزادان آن قادر به استفاده از بازخورد برای یادگیری صداها هستند، دانشمندان امیدوارند درک بهتری از چگونگی گذار کودک از غانوشه گفتن و لالایی گفتن به، مثلاً، چانهزنی برای انجام ندادن کارهای خانه یا پیوستن به تیم مناظره، به دست آورند.
این بدان معنا نیست که سایر نخستیها نمیتوانند صداهای خود را در مراحل بعدی زندگی تغییر دهند.
غضنفری میگوید: «ما فقط در مورد یادگیری آوا در دوران نوزادی صحبت میکنیم. این دورهای است که مغز آنها به ویژه انعطافپذیر است».
تأمین مالی: این کار با کمک کمک مالی از مؤسسه ملی سلامت (R01NS054898) پشتیبانی شده است.
درباره این خبر تحقیقاتی در زمینه زبان و علوم اعصاب تکاملی:
- نویسنده: دانیل وهابا
- منبع: دانشگاه پرینستون
- تصویر: تصویر از Neuroscience News اقتباس شده است.
- پژوهش اصلی: دسترسی محدود. “مغزهای آلترشیال و تکامل یادگیری آوا در نوزادان” توسط عاصف غضنفری و همکاران. PNAS
چکیده:
تکامل آوا در نوزادان انسان به شدت تحت تأثیر تعاملات با مراقبان قرار دارد که صداهای بیشتر شبیه به گفتار را تقویت میکنند. این مسیر رشد آوا در انسانها، به طور چشمگیری با مسیر رشد آوا در خویشاوندان نزدیک فیلوژنتیکی ما، یعنی میمونهای سرکوپیتکویید و میمونهای انساننما، متفاوت است. در این نخستیها، بازخورد اجتماعی به نظر میرسد نقشی قابل توجهی در رشد آوائی آنها نداشته باشد. به طرز عجیبی، میمونهای مارموسِت، که گونهای نخستی با ارتباط دورتری هستند، یادگیری آوائی هدایتشده توسط عوامل اجتماعی را نشان میدهند.
ما فرضیهای ارائه دادیم مبنی بر اینکه تکامل یادگیری آوائی انسان و مارموسِت در اوایل نوزادی با تولدهای عصبی آلترشیال آنها (نسبت به سایر نخستیها) و محیط اجتماعی پرورش مشارکتی آنها تسهیل میشود. تجزیه و تحلیل ما نشان داد که در واقع، مغز انسانها و مارموسِتها در زمان تولد در مقایسه با شامپانزهها و ماکاکهای رزوس سریعتر رشد میکنند و انسانها و میمونهای مارموسِت را نسبت به این نخستیهای دیگر، آلترشیال میکنند. فاصله زمانی این رشد سریع مغز با مراحل مهم یادگیری آوائی همپوشانی دارد. ما فرضیه خود را با استفاده از یک مدل ساده فرموله کردیم که نشان میدهد اگر یادگیری آوا تحت تأثیر زمان رشد مغز و محرکهای اجتماعی باشد، از مغز آلترشیال و محیط اجتماعی پرورش مشارکتی بهره میبرد. دادههای ما از این ایده پشتیبانی میکنند که تکامل یادگیری آوائی هدایتشده توسط عوامل اجتماعی در اوایل نوزادی در انسانها و مارموسِتها توسط نوزادانی با مغز آلترشیال که در محیطی غنی از آوا قرار دارند، فراهم شده است.







