-
خاطرهای جالب از شهید شوخطبع دزفول
در زمان جنگ یکی از شبها که با «جمال قانع» به گشت زنی در حوزه بسیج مسجد رفته بودیم در اطراف میدان یعقوب لیث، یکی از مغازههای مکانیکی، چراغ داخل آن روشن بود؛ جمال گفت برویم ببینیم چرا این مغازه خاموشی را رعایت نکرده است.
به گزارش نامه نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران ،نوشت: تلفن زدنهای مکرر حاج حسین و پیامکهای پشت سر هم وی حکایت از این داشت که باید کار مهمی باشد که اینطور کلافه شده است!
گفتم: خیر باشد حاج حسین؟ گفت: دیشب خواب عجیبی دیدم و همان نصف شب میخواستم تماس بگیرم! در خواب جمال را دیدم که میگفت: «چرا ی
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان