- روایتی از برادر «محمودرضا بیضایی» شهید مدافع حرم حضرت زینب(س)
«محمودرضا» میخواست بفهماند شهادتش نزدیک است
2، 3 ساعت تمام منتظر میمانم اما حرفهایمان کاملاً عادی پیش میروند؛ سعی میکنم صبور باشم تا سر صحبت را باز کند؛ بالاخره صبرم تمام میشود و میگویم بگو! میگوید: «من شهید شدم به نظر تو محل دفنم تبریز باشد یا تهران؟».