-فقير و ثروتمند
روزي يك مرد ثروتمند، پسر بچه كوچك خود را به يك روستا برد تا به او نشان دهد مردمي كه در آنجا زندگي مي كنند، چقدر فقير هستند. آنها يك روز و يك شب را در خانه محقر يك روستايي به سر بردند. در راه بازگشت و در پايان سفر، مرد از پسرش پرسيد: "نظرت درباره مسافرت مان چه بود؟" پسر پاسخ داد: "عالي بود." پدر پرسيد: "آيا به زندگي آنها توجه كردي؟" پسر پاسخ داد: "فكر كنم." پدر پرسيد: "چه چيز از اين سفر ياد گرفتي؟" پسر كمي انديشيد و بعد به آرامي گفت: "من فهميدم كه ما در خانه، يك سگ داريم و آنها 4تا، ما در حياط مان فانوس هاي تزييني داريم و آنها ستارگان را دارند، حياط ما به ديوارهايش محدود م
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان