- آفتاب سوزان، با سنگدلى تمام بر چهره رنجور شهر مىتابد. هواى دلگير و غيرقابل تحمّلى، فضاى دم كرده شهر را پر كرده است. مردم، مدّتهاست صداى چك چك باران را نشنيدهاند. همه جا خشك و آفتاب خورده است. رودخانه خشك شهر با، سينه عريانش را در امتداد شهر گسترانيده است. انبوه درختچهها، علفزارها و نيزارهاى اطرافش، پژمرده و بىطراوت و از نفس افتاده به نظر مىرسند.
از گاو و گوسفندان مردم كه نپرس، لاغر و رنجور؛ در اسارت لشكر عطشند. همين طور حيوانات صحرا و مرغان هوا كه همه تشنه و افسردهاند. زمين و زمان در چنگ آفتاب است. هيولاى مرگ، در آسمان شهر به پرواز آمده است.
انسانها نيز در وضعيت بدترى به
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان