-چهارشنبه ۲ دی ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۶
شهر در لابهلای برگهای زرد خزان آرمیده است؛ ساعت 7:56 دقیقه بعد از ظهر یکی از همین روزها. اینجا اصفهان است، مردی با شولای نارنجی، چهرهای آرام و دستانی بیحس شده از سرما، لا به لای مردم شهر گم شده است. او و قصههای پر فراز و نشیب پس افکارش در این شولای نارنجی به چشم هیچکس نمیآید. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه اصفهان، هشت سال است که همین شولای نارنجی رنگ را به تن دارد. "قبلش مکانیک بودم. دیگه اون ماشینی که من مکانیکش بودم دورهاش ورافتاد. رنو و ژیان و پیکان و اینها بود. میخواستم یه شیش ماه برم دوره ماشین جد
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان