-گروه فرهنگی - رقیه توسلی - بی بی، پرده را کنار می زند تا فصلی که کمی بوی زمستان می دهد، تب دارد و کلاغ هایش قار قار می کنند، پاورچین بیاید توی اتاق...داستان بیست سال پیش است... داستان پاییزهایی که بوی باران می دادند! آن وقت ها که زیر کرسی بی بی شاعر می شدی و او قربان صدقه ات می رفت. آن وقت ها که صدای قل قل سماور و بوی چای دم کشیده در خانه می پیچید. پاییزهایی که او، ترمه های قهوه ای اش را روی کرسی می انداخت و کاسه به کاسه، محبت تعارف همه می کرد. چقدر دوست دارم دوباره باد مثل آن وقت ها زوزه بکشد. ابرها به هم بخورند و مهر و آبان و آذر با قصه های خواب آلود همراه شوند. مثل گذشته ها، بی بی میل هایش
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان