-
سوز شوق ملکي بر دلت آسان نشودشاعر : سنايي غزنوي تا بد و نيک جهان پيش تو يکسان نشودسوز شوق ملکي بر دلت آسان نشودتا دو چشمت ز جگر مايهي طوفان نشودهيچ دريا نبرد زورق پندار تراتا ز نهمت چمنت کوه و بيابان نشوددر تماشاي ره عشق نيابي تو درستتا به شمشير بلا جان تو قربان نشوداي سنايي نزني چنگ تو در پردهي قربهر کرا مفرش او در ره حق جان نشودسخت پي سست بود در طلب کوي وصالخواب در ديدهي او جز سر پيکان نشودهر کرا دل بود از شست لقا راست چو تيردلت از معرفت نور چو بستان نشودتا چ