-
گر بگويي عاشقي با ما هم از يک خانهايشاعر : سنايي غزنوي با همه کس آشنا با ما چرا بيگانهايگر بگويي عاشقي با ما هم از يک خانهايتو چرا در دوستي با ما دو سر چون شانهايما چو اندر عشق تو يکرويه چون آيينهايمپس ترا پرواي جان از چيست گر پروانهايشمع خود خواني همي ما را و ما در پيش توهمچو فرزين کجروي در راه نافرزانهايجز به عمري در ره ما راست نتوان رفت از آنکگر چنيني عاشقي ور نيستي ديوانهايعاشقي از بند عقل و عافيت جستن بودروز و شب سوداي خود راني دمي مارا نهايز