-
از در درآمدي و من از خود به درشدمشاعر : سعدي گفتي کز اين جهان به جهان دگر شدماز در درآمدي و من از خود به درشدمصاحب خبر بيامد و من بيخبر شدمگوشم به راه تا که خبر ميدهد ز دوستمهرم به جان رسيد و به عيوق برشدمچون شبنم اوفتاده بدم پيش آفتابساکن شود بديدم و مشتاقتر شدمگفتم ببينمش مگرم درد اشتياقچندي به پاي رفتم و چندي به سر شدمدستم نداد قوت رفتن به پيش ياراز پاي تا به سر همه سمع و بصر شدمتا رفتنش ببينم و گفتنش بشنومکاول نظر به ديدن او ديده ور شدممن چشم از او چگونه