-
عشق بهين گوهري است، گوهر دل کان اوشاعر : خاقاني دل عجمي صورتي است عشق زبان دانعشق بهين گوهري است، گوهر دل کان اواينکه به دست چپ است داغگه ران اوخاصگي دستراست بر در وحدت دل استهست به بازار غيب آينه گردان اوتا نکني زنگ خورد آينهي دل که عشقجرعهکش جام دل، زله خور خوان اوعقل جگر تفتهاي است، همت خشک آخوري استليک نه در دايره است نقطهي پنهان اواز خط هستي نخست نقطهي دل زاد و بسکمتر پروانهاست دهر ز ديوان اورهرو دل ايمن است از رصد دهر از آنکدخل ابد عشر او فيض ابد کان اودل به رصد گا