-
خسرو صبح چو علم برزدشاعر : جامي لشکر شام را به هم برزدخسرو صبح چو علم برزدچارهجو رو به مسجد احزابهر دو کردند از آن حرم بشتابدر طلب روز را به سربردندتا به پيشين، قدم بيفشردندآن گروه زن آمدند پديدناگه از ره نسيم يار رسيدخيل انجم رسيد و آن مه نيليک مقصود کار همره نيقصهپرداز آن نگار شدندبا عتيبه سخنگزار شدندراند تا منزل دگر، محملکه: «برون برد رخت ازين منزلراه حي بني سليم گرفتروي خورشيد قرب، غيم گرفتطالب وصل توست هر جا هستگرچه بار رحيل ازين جا بستنام او از معطري رياست»چون سمن تازه و چون گل بوياست