-
خلق را چون نظر به صورت بودشاعر : اوحدي مراغه اي وطن و منزلي ضرورت بودخلق را چون نظر به صورت بودبيزن و خادمي نگيرد نورچون شود منزل و وطن معمورهم بماند ز هر دو فرزنديتا اگر بگذرد ازين چندينگذارد به دست بيگانهکه نگهدارد آن در خانهچون بداند که دوست خواهد خوردزانکه از مال غم ندارد مردشربت مرگ و مردن اين بودستعادت زيستن چنين بودستگرد راني به جوي بيگردنپس چو ناچار شد که خواهي زنتا ترا بيند و شود بتو شادزن دوشيزه خواه و نيک نژادپيش او عشوهي تو بيهوده استکانکه با شوهري دگر بوده استخود فتوحيست