-
اي روي تو انگشت نمايي از حسنشاعر : اوحدي مراغه اي بالاي چو سرو تو بلايي از حسناي روي تو انگشت نمايي از حسنبر قد بلند تو قبايي از حسنزيبنده تر از قد تو گيتي نبريدوز باده خمار سر و جانم بشکنساقي، بده آن باده، زبانم بشکنگر توبه کنم دگر دهانم بشکنپيشاني توبه را شکستم ز لبتني از تو به عمرها وصالي ممکنني از تو گذر به هيچ حالي ممکنانصاف که اينست محالي ممکنديدار تو ممکنست و وصل تو محالوين خاک به صد رنگ بگريد بر منهر دم لحد تنگ بگريد بر منتا بشنود و سنگ بگريد بر منبر سنگ نويسيد به زاري حالممشتا