-
دلخسته همي باشم زين ملک بهم رفتهشاعر : اوحدي مراغه اي خلقي همه سرگردان، دل مرده و دم رفتهدلخسته همي باشم زين ملک بهم رفتهيک خواجه نميبينم بر صوب کرم رفتهيک بنده نمييابم، هنجار وفا ديدهچون ديو برغم هم درلا و نعم رفتهبر صورت انسانند از سبک و ريش، امادل راست کجا گردد؟ در زلف به خم رفتهتن صدق کجا ورزد؟ بر خال به خون عاشقهرجور که ممکن شد بر صيد حرم رفتهمن در حرم گردون ايمن شده و زهردونمن خفته و همراهان با طبل و علم رفتهراهي نه ز پيش و پس، در شهر چنين بيکسمن نيز نهادم سر، بر خط قلم رف