-
در صدد هلاک من شيوهي چشم مست توشاعر : اوحدي مراغه اي مرد کشي و سرکشي عادت زلف پست تودر صدد هلاک من شيوهي چشم مست توهر نفسي که بنگرم با دگري نشست اوغيرت دل نشاندم بر سر آتشي دگردر عجبم که: چون بود از همه باز رست تو؟هر سر مويت، اي پسر، دست گرفته خاطريبوسه بده، که نشکند باده خمار مست تومست توام، چه ميدهي باده به دست مست خود؟دست بيار، تا از آن توبه کنم به دست توتا به کنون اگر سرم داشت هواي ديگريور تو تويي، در اوفتد پنجه ازو به شست توبا همه زيرکي، نگر: صيد تو گشت اوحدي
#سرگ