-
اي عيد، بنمودي به من دي صورت ابروي اوشاعر : اوحدي مراغه اي امروز قربان ميشوم، گر مينمايي روي اواي عيد، بنمودي به من دي صورت ابروي اوچندان که دارم دسترس باشم به جست و جوي اوعيد من آن رخسار بس، تا درتنم باشد نفسجز تن نشايد خاک ره جز سر نزيبد گوي اوبر عيد گاه ار بگذرد، چوگان به دست، از لاله رخناديده خود را در جهان يک بار همزانوي اوصد بار بر زانو نهم سر بيرخش هر ساعتيتا سايهاي بيني ز من، مشنو که آيم: سوي اواز سايه سر گردان ترم، بيآفتاب عارضشچون از من من بگذرم، آنجا بماند اوي