-
من از مادري زادم که پارم پدر بود اوشاعر : اوحدي مراغه اي شدم خاک آن پايي کزين پيش سر بود اومن از مادري زادم که پارم پدر بود اوچو عالم شدم بر وي ز عالم به در بود اوز عالم همي جستم نشان دل آرايشدلم را دليل ره، مرا راهبر بود اواز آن راه بين گشتم که هر جا رخ آوردمکجا رفتي از خاطر؟ که نقش حجر بود اوز خاطرت نرفت آن نقش و از دل نشد خاليشد امسال شمس آن مه، که عمري قمر بود اوقمروار حالم ار کمابيش بود چنديچو دريا شد آن آبي، که وقتي شمر بود اوز بس قطره باران که فيضش فراهم زدنه از خاک شد تي