-
جاي آن دارد که: من بر ديدها جايت کنمشاعر : اوحدي مراغه اي رايگان باشي اگر، جان در کف پايت کنمجاي آن دارد که: من بر ديدها جايت کنمچون حديث پستهي تنگ شکر خايت کنمپسته حيران آيد و شکر به تنگ آيد ز شرمآفرين بر دست زلف عقل فرسايت کنمگر چه شد فرسوده عقل من ز دست زلف توديده را مزدور و دل را کارفرمايت کنمبر دل و بر ديدهي من گر کني حکم، اي پسرخلق را در حلقهي زلف سمن سايت کنمخويش را ديوانه سازم، تا بدين صحبت مگرچون مرا روي تو بايد، خدمت رايت کنمراي راي تست، هر حکمي که ميخواهي بکنجان