-دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۵
کنار حوض به ستون تکیه داد و به کاشیهای آبی آن زل زد. در خاطرات گذشته خود دنبال چیزی میگشت. از گذشتهها که حرف میزد صدایش میلرزید و چشمهایش دو دو میزد. مادربزرگ میگفت جوانی خود را در گذشته جا گذاشته است، جایی در لابهلای کوچههای قدیمی شهر. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، منطقه زنجان، دور ستون میچرخم، یک