-
جولان مجرمان در غیاب تاکسیها خدیجه نوبت دندانپزشکی داشت که خودش را رساند لب جاده روستای دارابکلای میاندرود. ایستاد و ایستاد و منتظر ماند اما خودرویی نیامد بجز یک پراید. سوار شد، ساعتش را پایید و قرار دندانپزشکی را. راننده اما به سمت شهر نرفت و فرمان را چرخاند سوی یکی از روستاهای حومه ساری. خدیجه دلشوره گرفت و معترض شد، ولی راننده و همراهش پوزخندی زدند و چاقو را گذاشتند زیر گلویش. خدیجه دستپاچه بود، وحشتزده و نگران که دو مرد به سویش حمله ک