واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: اخاذي 400 ميليوني از فروشنده سنگهاي قيمتي
سه مرد كه متهم هستند در پوشش پليس، مرد پولداري را ربوده و 400 ميليون از او اخاذي كرده بودند، دستگير شدند و حادثه را شرح دادند.
به گزارش خبرنگار ما، روز يكشنبه 7 دي ماه، مرد جواني به اداره پليس رفت و از سه مرد آدمربا شكايت كرد. شاكي در توضيح ماجرا گفت: شغل من خريدوفروش سنگهاي قيمتي است. ساعتي قبل همراه همسرم در خانهام حوالي دهكده المپيك مشغول خوردن ناهار بوديم كه زنگ خانه را زدند. وقتي همسرم در را باز كرد، دو مرد ميانسال كه خودشان را پليس معرفي كردند، بدون داشتن حكم وارد خانهام شدند. يكي از آنها خودش را سرهنگ معرفي كرد و مدعي شد من مرتكب قتل شدهام. او به مرد همراهش كه مجهز به اسلحه كمري، بيسيم ، شوكر و دستبند بود، دستور داد خانهام را بازرسي كند. آنها علاوه بر سرقت 25 ميليون تومان پول نقد از خانهام، مقدار زيادي اشياي قيمتي مانند انگشتر و طلاهاي همسرم، گردنبند طلاي خودم و لپ تاپ و غيره را از خانه برداشتند و داخل يك ساك ريختند. بعد با روسري همسرم چشمانم را بستند و همراه خودشان بردند. وقتي به كوچه رسيديم سوار خودرويي شديم كه همدستشان آماده حركت بود. پس از طي مسافت كوتاهي، آنها مرا از خودرو پياده كردند و به داخل خودروي ديگري بردند. خودرو در حال حركت بود كه سرهنگ به من گفت چقدر پول داري و من گفتم كه پولي همراه ندارم. او گفت كه براي آزاديام بايد مقدار زيادي پول به آنها بدهم كه به آنها گفتم در كار خريد و فروش سنگهاي قيمتي هستم و حاضرم حدود 400ميليون تومان سنگي كه دارم به آنها بدهم تا مرا آزاد كنند. وي ادامه داد: پس از اين يكي از آنها كه كنار من بود، تلفن خودم را به من داد و گفت براي تحويل سنگها با خانوادهام هماهنگ كنم. من بلافاصله با شوهرخواهرم تماس گرفتم و به او گفتم تا جعبه سنگهايم را از خانه مادرم بردارد و به آدرسي كه دادم بياورد. ساعتي بعد دامادمان جعبه سنگها را در جاده قديم كرج آورد و دو مرد دستور دادند تا او جعبه سنگها را گوشه خيابان بگذارد و بدون اينكه به عقب نگاه كند از محل دور شود. بعد از اين آنها جعبه سنگها را برداشتند و مرا در حوالي ميدان فتح رها كردند و با شليك چند تير هوايي تهديد كردند تا موضوع را با كسي در ميان نگذارم وگرنه مرا ميكشند.
آغاز تحقيقات
پس از طرح شكايت، پرونده به دستور قاضي بستانزاده، بازپرس ويژه قتل پايتخت در اختيار تيم زبدهاي از مأموران پليس قرار گرفت. مأموران در نخستين تحقيقات دريافتند كه همسر شاكي يكي از آدم ربايان را شناخته است، بنابراين از وي تحقيق كردند.
اولين سرنخ
همسر شاكي گفت: وقتي دو مرد خودشان را پليس معرفي كردند و شوهرم را چشم بسته بردند از پنجره خانهام داخل كوچه را نگاه كردم. يكي از كارگران قبلي شوهرم را به نام صمد ديدم كه كنار خودروي پرايدش ايستاده بود و چند لحظه بعد هم ديدم دو مرد شوهرم را سوار بر خودروي او كردند و به راه افتادند.
كارگر اخراجي
پس از اين مأموران دوربينهاي مداربسته ساختمان را بررسي كردند كه چهره سه مرد آدمربا را شكار كرده بود. شاكي بعد از ديدن تصاوير دوربين، چهره صمد را شناسايي كرد و گفت او مدتي به عنوان راننده با من همكاري داشته است تا اينكه به دلايلي او را اخراج كردم به همين خاطر او كه ميدانست من در كار خريد وفروش سنگهاي قيمتيام، نقشه آدمرباييام را طراحي كرده است.
بازداشت مظنون
مأموران پليس بعد از به دست آوردن اين سرنخ، صمد را بازداشت كردند و مورد بازجويي قرار دادند. وي در بازجوييها به جرم خود با همدستي دو مرد ديگر به نام رحمان و پرويز اعتراف كرد. متهم گفت: مدتي قبل براي شاكي به عنوان راننده كار كردم اما بعد از 28 روز كار بدون اينكه دستمزد مرا بدهد مرا اخراج كرد. بعد از اين به او گفتم كه همسرم بيمار است و پول نياز دارم اما او حق مرا نداد تا اينكه به دو نفر از دوستانم كه كارمند دولت هستند موضوع را گفتم و قرار شد حق مرا بگيرند. من به آنها نگفتم كه سنگهاي قيمتي سرقت كنند و قرار شد فقط حق مرا بگيرند و از موضوع سرقت خبر ندارم.
مأموران سپس رحمان و پرويز را بازداشت كردند. پرويز گفت: مدتي قبل صمد با ناله و زاري از مردي به نام ستار گله كرد و گفت با خودرواش 28 روز براي او كار كرده اما حقش را نداده است. او گفت كه ستار مرد پولداري است و ميتوانيم در پوشش پليس از او مبلغ هنگفتي را اخاذي كنيم. بعد از اين من و رحمان و صمد به در خانه او رفتيم. صمد به خاطر اينكه با شاكي آشنا بود در داخل كوچه منتظر ماند و ما در را زديم. وقتي نگهبان در ساختمان را باز كرد، رحمان خودش را سرهنگ معرفي كرد و كارت شناسايي به همراه حكمي نشان داد و وارد ساختمان شديم و بعد هم زنگ آپارتمان ستار را زديم و همسرش در را باز كرد. ما خودمان را مأمور پليس معرفي كرديم تا بتوانيم نقشهمان را راحتتر اجرا كنيم. وي ادامه داد: وقتي وارد خانه شديم من بيسيم، شوكر و يك اسلحه قلابي كه فندك بود به همراه داشتم تا ستار به ما شك نكند.
در خانه رحمان فقط دستور ميداد و من هم اجرا ميكردم. او تمام وسايل گرانقيمت را كه برداشتيم صورتجلسه كرد و گفت كه به نفع دولت مصادره ميشود. بعد از اينكه او را با چشمان بسته برديم داخل خودرو، رحمان از ستار درخواست پول كرد اما او گفت كه سنگهاي قيمتي دارد و بعد هم طبق نقشه سنگهاي قيمتي او را گرفتيم و من و رحمان بين خودمان تقسيم كرديم. دو متهم ديگر هم در بازجوييها حرفهاي پرويز را تأييد كردند. سه متهم به دستور قاضي بستانزاده براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفتند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]