تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه سفره پهن مى‏شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد مى‏آيند. چون بنده بگويد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819070958




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آزاد انديشي اسلامي (4)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آزاد انديشي اسلامي (4)
آزاد انديشي اسلامي (4) نويسنده: سيدحسين همايون مصباح در سوره مباركه شوري پروردگار عالم چند دستور به پيامبر بزرگوارش (ص) در مقام فراخواني و تدبيرمردم، مي دهد: 1. استقامت و پايداري: «واستقم». 2. پرهيز از رفتار تقليدي و نامنظم: «ولانتبع اهواءهم». 3. باور به كتاب و قرآن: «امنت بما انزل الله». 4. عدالت گستري: «لاعدل بينكم». 5. آزادي مسؤولانه و اينكه تصوير آينده با سيرت فعلي آدميان ترسيم مي شود: «لنا اعمالنا و لكم اعمالكم». روشن است كه پايداري برساخته و برآمده خودباروي و آزادي مسؤولانه است كه برآيندش همان خودباوري مردم است. و در نبود خودباوري هرگز در جامعه استقامتي ديده نمي شود. و همين طور پيامد و دستاورد رفتار منظم و عقلاني، باور به مرجع و معيار در عمل و رفتار (قرآن كه همان مرجع و قانون است) و عدالت گستري، همانا قانون مندي و رفتار و فعاليت مولد است. به اين ترتيب، در سبك حاكميت و مديريت حضرت، سازه هاي بهره وري ، و توانايي، نقش دارند: «فلذ لك فادع و استقم كما امرت ولا تتبع اهواءهم و قل امنت بما انزل الله من كتاب و امرت لأعدل بينكم الله ربنا و ربكم لنا اعمالنا و لكم اعمالكم.» (1) پس براي اين، چنان كه فرمان يافته اي بخوان و پايدار باش و خواهش هاشان را پي مگير و بگو: من به نامه اي كه خدا فرو فرستاده است گرويده ام و فرمان يافته ام در ميان تان كار به داد كنم. خداوند، پروردگار ما و پروردگار شماست. كارهاي ما، ماراست و كارهاي شما، شما را. برآوري و بازدهي كار و تلاش در گرو ارزيابي و سنجش دقيق زمينه ها، تواناييها، محيط، شايستگي ها، برنامه ريزي، آينده نگري و اقدام بهنگام است. در غير اين، حركت نه به تلاش و كار مولد مي انجامد و نه فعال سازي عمومي را در پي دارد. چنين اصل و ساز و كار عقلاني ـ تجربي را پيامبر اعظم اسلام در دستور كار آدميان قرار مي دهد و مي فرمايد: «خذ الامر بالتدبير فان رأيت في عاقبته خيرا فأمض و ان خفت غيّا فامسك.» (2) كار را به تدبير بنگر. اگر در سرانجام آن، خيري هست، قدم بگذار و اگر از عاقبت آن بيم داري، دست نگهدار. از سوي ديگر توسعه انساني، تنوع و مولديت و بارآوري تلاش و كار فردي و عمومي، خلاقيت و نوآوري به دو پيش زمينه و عامل، گره خورده است: يكي؛ رواني ـ فرهنگي و ديگري اقتصادي. شادابي و امنيت روحي ـ رواني، اميد و اعتماد به آينده از شمار انگيزاننده هاي بسيار قوي و ماندگاري در پوياسازي پايدار جامعه اند و همين گونه فرصت و دستيابي همگان به عوامل و منابع حياتي ـ معيشتي و پرورش شايستگي هاي آدميان در راستاي استفاده سالم و بهينه از آنها، از عوامل اقتصادي موردهاي ياد شده مي باشد. در سبك و روش حاكميت و مديريت پيامبراكرم(ص) دو عامل ياد شده، به روشني به كاربسته مي شود: پيامبر كساني را كه به اسلام مي گرويدند، نه تنها، مالكيت آنان را بر داراييها و ثروت شان مي پذيرفت، بلكه داراييهاي ديگري نيز در اختيارشان قرار مي داد. اقطاعات كه حضرت به ديگران ارائه مي داشت در همين راستا تفسيرپذيراست. همين طور، كارهاي اقتصادي را مادامي كه به گسترش فقر و نابرخورداري در جامعه نمي انجاميد، آزاد گذاشته و از آن پشتيباني مي كرد. پي گيرانه در زدودن نابرخورداريها و توزيع عادلانه فرصت، عوامل و منابع توليدي در ميان مردم، تلاش مي كرد و در جهت توسعه انساني سرمايه گذاري مي كرد. (3) حضرت هنگامي كه عمروبن حزم را به كارگزاري يمن مي گمارد، دستورهايي به وي ميدهد. يكي از دستورها، عبارت است از: توليد شادابي و سرزندگي و نيز توسعه امنيت و اميد به آينده در ميان مردم: «و ان يبشر الناس بالخير و يامرهم به. ... و يبشر الناس بالجنه و بعملها.» (4) [به وي دستورداد] به مردم مژده نيكي دهد و آنان را به انجام دادن كار نيك فرمان دهد... و مردم را به بهشت و رفتاري كه موجب رفتن به بهشت مي گردد مژده دهد. و به معاذبن حبل، يكي ديگر از كارگزاران خويش دستور مي دهد: با مردم سخت نگير و خوشبيني را در آنان زنده كن: «يسرولاتعسرو بشر و لاتنفر.» (5) در اين دستورها واژه هايي چون:«يبشر» «يامر» «يسر» و«خير» دلالت روشن بر مقصود دارند. توجه و به كاربستن دو عامل و صنعت ياد شده در سبك پيامبر اسلام، به عنوان حاكم ديني، وانگه كه ويژگيهاي اسلام واقعي را معرفي مي كند، بهتر فهميده مي شود. عبدالله بن عمر مي گويد: «ان رجلا سال رسول الله(ص) اي الاسلام خير. قال : تطعم الطعام و تقرأ السلام علي من عرفت و من لم تعرف.» (6) در اين سخن عبارت «من عرفت و من لم تعرف» جامعيت و انساني بودن اين روش را مي رساند. پيامبر(ص) بسيار پيش مي آمد مردم را در مسجد گرد مي آورد، تا آن چه جبرئيل امين به سينه او فرود آورده براي آنان بازگويد. در فراز مهمي از اين رهنمودها، آن چه را كه كارگزاران و رهبران پس از خويش، بايد انجام دهند، ترسيم مي كند:1 . مهرباني با همه . 2. بزرگداشت بزرگان و حمايت از ضعيفان. 3. تكريم عالمان و دانايان و افزودن بر شكوه و عظمت شان. 4. آسيب و ضرر نرساندن به مردم و جامعه. و از اين طريق آنان را ذليل و بي ارزش ننمودن. 5. جامعه را فقر و نادار و نابرخوردار نساختن كه اين مردم را به انكار و انحراف مي كشاند. 6. در را برروي مردم نبستن تا آنان بتوانند به شما دسترسي پيدا كنند. كه اگر دسترسي نباشد، قدرت مندان و ستم پيشگان ضعفا را مي بلعند. 7. و مردم را با زور، وادار به حركت، انتخاب و گزينش نكردن كه در اين حالت جامعه ديني و امت من نابود مي شود: «اذكرالله الوالي من بعدي علي امتي الا يرحم علي جماعه المسلمين فاجل كبيرهم و رحم ضعيفهم و وقر عالمهم ولم يضربهم فيذلهم و لم يفقرهم فيكفرهم و لم يغلق بابه دونهم فياكل قويهم ضعيفهم ولم يجبرهم في بعوثهم فيقطع نسل امتي...» (7) روشن است كه چنين وظيفه ها و مسؤوليتهايي، هنگامي سويه عملياتي مي يابد كه الزام قانوني، نهادي و اخلاقي وجود داشته باشد. و پيدايي اين گونه الزامها در گرو حق مند دانستن آدميان است. زيرا در صورت حق مند ندانستن آدميان، چنين وظيفه هايي يا پي گيري نمي شود و يا هراز گاهي برابر خواست سياسي قدرت پيشگان به صورت مقطعي و فرمايشي دنبال مي گردد و برآيندش همانا پيش آمدن حالتها و وضعيتهاي تخريبي است كه پيامبر اكرم (ص) در سخن و دستورالعمل بالا، از آنها برحذر داشته است. و برعكس مسؤولان و كارگزاران را براي توليد ايستارهاي سازنده مكلف كرده است. و اين ايستارهاي سازنده، مستلزم و يا برابر با همان حقوقي است كه به عنوان لوازم و اركان شنوايي فعال از آنها در اين نوشتار ياد كرديم. پيامبر گرامي اسلام به اندازه اي حقوق آدميان را مهم مي شمرد كه روش مديريت و سيره حاكم را معطوف به برآوردن و فراهم كردن آن، سامان دهي مي كند. به گونه اي كه اگر حاكمي در جهت پايمال كردن حقوق انسانها، كارهايي انجام دهد، تغيير چنين سياست و حاكمي را ضروري مي داند: امام رضا(ع) از پيامبر(ص) روايت مي كند كه حضرت فرمود: «من جائكم يريد ان يفرق الجماعه و يغصب الامه امرها و يتولي من غير مشوره فاقتلوه فان الله قد اذن ذلك.» (8) و نيز روي اين اهميت است كه حق مندي و برآوردن حقوق آدميان را از شمار سيره هاي ماندگارش براي نسلهاي بعدي مي داند و در سخت ترين برهه ها، زمينه ها و زمانه ها، به كار بستن سبك و روش را خواستار است كه حقوق آدميان برآورده شود: عبدالله بن مسعود مي گويد: «قال رسول الله (ص) انها ستكون بعدي اثره و امور تنكرونها. قالوا يا رسول الله كيفت تامر من ادرك منا ذلك. قال:تودون الحق الذي عليكم و تسالون الله الذي لكم.» (9) مدارا به آن مرحله از رشد و تكامل شخصيت گفته مي شود كه هم توانايي و هم حق رفتار جبران كننده كارهاي نادرست، بازدارنده، كرامت ستيز و توهين آميز را كه نسبت به شخصيت حقيقي و حقوقي (به عنوان فرد، در مقام حاكم و مسؤول ...) انجام گرفته است. دارد وليكن، چنين ننموده و پاسخ اش را با بخشش و رفتار نيكو و سالم مي دهد. به طور طبيعي، در اين مرحله از شخصيت، عصبانيت (خشم و غضب)، عصبيت(تعصب) و جهالت بي فروغ و بي كاركرد مي گردد. بنابراين ، كسي كه توانايي دارد، ولي حق ندارد. و يا حق دارد؛ اما توانايي ندارد، مدارا از سوي او به كار بسته نمي شود و معني نمي يابد. پس سر اين كه نسبت به زبردست زورگو، مدارا مجاز نبوده و مورد ندارد، در همين دو خصوصيت نهفته است. چون نه توانايي مدارا به معناي ياد شده وجود دارد و نه حق مدارا كردن داده شده است. و برفرض كه توانايي باشد، حق آن وجود ندارد؛ زير اشك كباب دامنه طغيان و سركشي آتش را مي گستراند. از اين روست كه در دين: «الكتبر مع المتكبر عباده يا حسنه»و «التكبر علي المتكبرين هو التواضع بعينه» (10) دانسته شده و دستور بر آن رفته است. به اين ترتيب، مدارا در موضعي رواست كه توانايي و حق هردو حضور داشته باشند. و در اين جا، برآيند مدارا در پيوند و پيوستگي ها و داد و ستدهاي انساني ـ اجتماعي همانا عبارت است از : 1. بخشش و گذشت. 2. ناديده گرفتن و پوشيدن عيبها و لغزشهاي آدميان بويژه مخالفان و نيز بازداري از اشاعه و افشاي آنها. 3. برجسته سازي خوبيها و حسنات ديگران. 4. خيرخواهي براي همه. خداوند رحمان به پيامبرش دستور مدارا در روانه ي فراخواني به دين مي دهد. اين دستور، وان گه كه مخالفان و كافران از روي جهالت و تعصب، حتي حاضر به شنيدن پيام اسلام نيستند و از حقيقت و هدايت كوركورانه روي بر مي گيرند، تأكيد بيشتر مي يابد. «و ان تدعوهم الي الهدي لا يسمعوا وتراهم ينظرون اليك و هم لا يبصرون، خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلين.» (11) از اين مباركه سه نكته اساسي استفاده مي شود: 1. بخشندگي و گذشت. 2. برجسته سازي و مهم تر از آن به رويش در آوردن خيرات و نيكوي نمودن. چون«و امر بالعرف» در نبود برجسته نمايي و رويش خير واقعيت عيني و اجتماعي پيدا نمي كند. 3. محدوديت و زدودن جهالت به هر روش ممكن از جمله تحريم داد و ستد با نادانان و معيار مبني قرار ندادن و نگرفتن جهالت براي رفتار و داوري. در نامه پيامبر(ص) به اسقف نجران و ديگر اسقفهاي آن ديار به يك معيار تعامل توجه اكيد رفته است، به طوري كه هرگاه چنان معياري در مقام عمل حضور داشته باشد، توسعه روابط مطلوب و مدارا از سوي پيامبر(ص) ضروري است. و آن همانا رفتار خيرخواهانه و ستم ستيزانه است: «ولاشيء مما كانوا عليه (علي ذلك جوار الله و رسوله ابدا) ما نصحوا و صلحوا فيها عليهم غير مثقلين بظلم و لا ظامين.» (12) پيامبر(ص) نه تنها بعد از فتح مكه، بلكه قبل از آن نيز وآنگه كه بر مخالفان خويش چيرگي كامل داشت، با آن كه آنان بدترين رفتار و توهين آميزترين كردار را با پيامبر(ص) نموده بودند و حتي به تلاش برخاسته بودند كه ايشان را به قتل برسانند، مثل يهوديان، اما پيامبر(ص) همه را مورد بخشش قرار مي دهد. حضرت همواره با ملتها و دولتهاي شكست خورده در جنگ و نيز با مخالفان ناتوان، پيمان صلح مي بست تا از كشتار و خون ريزي جلوي گيري شود. پيامبر(ص) كساني را كه در پي بزرگنمايي و اشاعه لغزشها، عيبها و خطاهاي ديگران هستند، مسلمان واقعي نمي داند. از اين روي دستور مي دهد تا از اين گونه رفتار نادرست دوري نموده و به اسلام اصيل نزديك كردند: «عن ابي جعفر(ع) قال: قال رسول الله (ص): يا معشر من اسلم بلسانه ولم يسلم بقلبه لاتتبعوا عثرات المسلمين فانه من تتبع عثرات المسلمين تتبع الله عثرته و من تتبع الله عثرته يفضحه.» (13) پيامبر اسلام هماره مي فرمود: «حاجت كساني كه به من دسترسي ندارند به من برسانيد و بدانيد هركس كه حاجت اشخاص ناتوان و بي رابطه با سلطان را نزد سلطان برد و آن را برآورده كند، خداوند گامهايش را در روز قيامت ثابت و استوار سازد.» آن حضرت، نسبت به مردمان از سه چيز دوري مي جست: 1. هرگز كسي را سرزنش نمي كرد. 2. هرگز لغزش و عيبهاي شان را جست و جو نمي كرد. 3. هيچ وقت حرف نميزد، مگر در جايي كه اميد ثواب در آن مي داشت. (14) بدون ترديد چنين سبك و شيوه سازماندهي ، مفاهيم و ارزشهاي به كار گرفته شده از سوي رسول خدا(ص) اساسي ترين عامل زايش و رويش تمدن پيشرفته ي اسلامي در گذشته بود كه كم كم شكل گرفت و به اعتلاء رسيد. و واقعيت اين است كه بسي از آموزه ها، مفاهيم، ارزشها، اولويتها، راهبردها و ويژگيهاي كلان روشي حضرت رسول اكرم(ص) هنوز هم در جامعه انساني كاربردي نشده و خواست و نياز حياتي براي آنها نيز وجود دارد. از اين روي مسلمانان در آينده در صورتي موفق به ساختن تمدن بزرگ و بالنده و اعتلاء بخش اسلامي خواهند شد كه همان مفاهيم، ارزشها و روشها را با استراتژي سازوار با جهان و انسان امروز، كاربردي بسازند و دنبال نمايند. چون همه آنها ويژگيهاي تمدن و انساني دارند و از مؤلفه هاي ساختاري، كاركردي و زمينه ي شكل دهي و سامان يابي تمدن پويا و زيرساخت بنيادي آن يعني آزاد انديشي اند. از جانبي نيز همه مي دانند و تجربه تاريخي و انساني ثابت كرده است كه دانش، تكنيك، هنر فلسفه، صنعت، پيشرفت آباداني و توسعه انساني و مادي در فضايي مي رويند و به بالندگي مي رسند كه امنيت، كرامت، سلامت، عدالت وآزادي نهادمند و نه فرمايشي و دستوري وجود داشته باشد. در اين صورت است كه زيرساختها و مؤلفه هاي يك تمدن شكل مي گيرد. چون روشن است كه با سيطره ستم، تحجر، خيانت و جهالت، اولين قرباني آزاد انديشي و كرامت انساني است و در نبود آن دو، علمي و صنعتي و فلسفه اي و ... در مجموع تمدني شكل نمي گيرد. يادكرد اين چهار مطلب براي اين است كه اگر اسلام و مسلمانان بخواهند تمدن خفته و خوابيده خويش را بازسازي كنند، و يا اسلام بار ديگر بنياد يك تمدن بالنده و پويايي را بگذارد، ناگزير از زنده كردن آن چه در اين چهار محور بيان گرديد، هستند كه مهم ترين آن همانا «آزاد انديشي»، آن هم به عنوان يك حق و راهبرد دراز مدت است. سه. آزاد انديشي در دين: آزاد انديشي پيش گفته بايستي در تمامي حوزه هاي زيستي انجام بگيرد و پيام دين نيز ناظر به همه است. اما يكي از ساحتهاي كليدي و تعيين كننده زندگي ، دين است. از روي ، آزاد انديشي در دين، يكي از ساز و كارهاي بسيار اساسي در جهان اسلام، در فرايند تمدن سازي است. لازمه ي آزادانديشي در دين، دو امر است: 1. در ساحت فهم و معرفت سبب مي شود تا فهم ديني تحول پذير و تكامل يابنده دانسته شود. 2. در ساحت علم ديني (يعني دينداري) سبب مي شود تا از كردار ديني عادت زدايي گردد. در آمدن عمل و رفتار ديني از صورت عادت ، دست كم سه آفت كشنده ي: تحجر، تقليد كوركورانه و خرافه را از دينداري مي زدايد، بيرونداد و نتيجه تحول پذير دانستن فهم دين و عادت زدايي از کردار ديني، همانا باز شدن باب داد و ستد توليدي، تكميلي و تصديقي دين با واقعيت هاست: جامعه، دولت، مردم، صنعت، علم، تكنولوژي، پيشرفت و پسرفت، آباداني و ويراني، تغيير و ثبات، نوآوري و ابتكار، عدالت و بي عدالتي، مديريت بهره ورانه، علمي و ايدئولوژيك، اديان و تمدنهاي ديگر... و دقيقاً در اين حالت است كه دين مي تواند در فرايند تمدن سازي در آينده مشاركت نقش آفرين داشته باشد. همان طوري كه گفته شد آزاد انديشي در دين و لوازم آن، با توجه به حقيقت اسلام مانعي ندارد. آن چه مهم است بويژه با توجه به آينده، بر مي گردد به مقوله مديريت اين فرايند و بازدارنده هاي ساختاري، نهادي و ايدئولوژيكي كه بايستي ترميم و اصلاح شده و از حالت بازدارندگي برآمده و بيشتر پيشبرنده گردند. چهار. آزاد انديشي اسلام بايستي بعنوان يك حق و فراتر از آن به مثابه ي حكم و اصل باور گردد و در مقام اجرا و عمل ، چونان راهبرد كلان اقدام پيگيري گردد. اين دو امر، مي طلبد: نخست آن كه: تمامي ويژگيها و لوازم آزاد انديشي كه پيش از اين بيان گرديد (قاعده مندي و سامان مندي انديشي، جمعي انديشي، تفكرآزمايشگاهي، فرهنگ انتقاد، اعتماد به خردورزي جمعي، گفت و گو، مدارا و تساهل، نوآوري و خلاقيت، بهره وري فعاليت دهني و...) سازوار با نيازها و گنجاييهاي جهان امروز بازسازي و باز احيا گردد. دو ديگر: باز سازي و باز احياي آزاد انديشي اسلامي به خواست و اراده همگاني دگر شود (در ميان مسلمانها و در همه ي كشورهاي اسلامي، نه از سوي فرد و يا يك كشور) به گونه اي كه فرآيند بازسازي و باز احيا با مشاركت و اراده عمومي(مردم مسلمان و كشورهاي اسلامي) رهبري و تحقق عيني بيابد. و در ساحتهاي مختلف زندگي (دين، اخلاق، صنعت، مديريت هاي خرد و كلان، خدمات، بازارهاي مالي، پولي، سرمايه، توليد، علم، آموزش، پژوهش، سياست و...) به صورت محسوس و كاربردي مورد آزمون و استفاده قرار بگيرد. سه ديگر: اسلام و آزاد انديشي اسلامي به عنوان پايه و مايه هويت جمعي و كلان مسلمانها درآيد. اين مهم هنگامي عملي است كه اجماع فراگير در ميان مسلمانان جهان نسبت به چنين بنياد هويتي كلان به وجود آمده و اسلام قومي، زباني، منطقه اي و طبقه اي بي فروغ گردد. و در صورتي كه چنين نگردد، شاهد برآمدن تمدن اسلامي نخواهيم بود، بلكه بيشتر تمدن عربي، ايراني، تركي، افغاني، هندي، ماليزيايي .. خواهد بود. البته در تمدن اسلامي، همه اينها به مثابه عناصر و عوامل سازنده آن حضور دارند. زيرا تمدن محصول و مقوم به فعاليت جمعي است. چهار ديگر: سرمايه گذاريهاي كلان مالي و پولي براي به آزمون درآوردن انديشه ها، ايده ها و طرحها در حوزه هاي گوناگون زندگي، حمايت قانوني و حقوقي از حق مالكيت فكري و معنوي، ثبت اختراعات، استقبال از مهاجرت انديشه ها، انتقال و سيال سازي تجربه هاي علمي، فني، مديريتي، و... در درون حوزه تمدن اسلامي و در بيرون از آن. پنج ديگر: آزاد انديشي اسلامي مي طلبد تا تمدن اسلامي با محيط و فضاي پيرامون خود داد و ستد داشته باشد. محيط پيراموني يكدست و يكسان نيست. در آن جا اديان توحيد و غير توحيدي، جنبشها و جريانهاي معنويت گرا و خرافه گرا، تمدن هاي مختلف از جمله تمدن غربي حضور و نقش دارند. بنابراين، رويكرد طرد و نفي، بيش از آن كه به طرد و نفي آنها بيانجامد، به انزواي تمدن اسلامي مي انجامد و از گسترش باز مي ماند. افزون بر اين آن چه كه در بيرون و پيرامون وجود دارد، همه فاسد و يا مفسد و ويران گر نيست، بلكه بسي چيزهايي است كه براي رشد و بالندگي و به بار نشستن تمدن اسلامي در آينده لازم است. و اين تمدن را در فرآيند توسعه و زايش از راه ها و شيوه ها و تجربه هاي انجام گرفته و گاه ناكام، كه جز هزينه هاي سنگين مالي و انساني به همراه ندارد، بيمه مي كند. امروز متأسفانه دو رويكرد افراط و تفريط نسبت به تمدن پرنفوذ غربي در جامعه هاي اسلامي وجود دارد كه پيشوند و پسوند هر دو رويكرد زدودن آزادانديشي بيش نيست: يكي انفعال و خودباختگي محض در برابر آن است كه اين راه و رويكرد به كپي برداري صرف بيش نمي انجامد. در اين صورت تمدن اسلامي و نويني شكل نمي گيرد و نخواهيم داشت. و ديگري تحجر و تعصب و بستن مطلق درها بر روي آن (كه شدني نيست). در اين حالت نيز تمدني شكل نخواهد گرفت. و بر فرض شكل گيري، عمر آن كوتاه و جغرافياي زيستش محدود خواهد بود و شايستگي گنجايي توسعه يابندگي و پذيرش انساني و جهاني نخواهد داشت. چون در تمدن غربي، بسيار چيزها وجود دارد كه بيش از آن كه غربي باشند، انساني هستند. مثل علم نوين تكنولوژيهاي پيشرفته زيستي و ارتباطي، رفاه عمومي، قانون مندي و نظم، پيشرفت و آباداني، عقلانيت انساني، مديريت و سازماندهي سازماني سيال و تكامل يابنده در عرصه هاي آموزش، تحقيقات، محيط زيست، بهداشت، حمل و نقل، تأمين اجتماعي، جرم شناسي، آيين هاي دادرسي كيفري و مدني، فلسفه، هنر، فرهنگ، تلاشها و كارهاي جمعي، حقوق و... كه تمدن اسلامي براي رشد و بالندگي خويش، ناگزيز از داد و ستد تكميلي و تمليكي و انتقالي حساب شده، بر گيري و واگذاري منطقي با آنهاست. همين طور با تمدن چيني ـ كنفوسيوسي و... همان گونه كه غرب در دوران شكوفايي تمدن اسلامي در گذشته با ما رفتار كرد. البته با حذف سيماي استعماري و استكباري. در اين زمينه كشورهاي اسلامي گامي برنداشتند و شاهد آن نيز بحران مالي و اقتصادي است كه از آمريكا شروع شده و كشورهاي غربي، شرق و جنوب شرقي آسيا و برخي از كشورهاي عربي را در بر گرفته است. اين چگونگي، هر چند تهديد و خسارتي است براي جامعه جهاني؛ اما از زاويه ديگر مجالي است براي تمدن اسلامي كه بتواند راهبرد كلان و نظام اقتصادي و مالي كارآمد و جايگزيني براي جهانيان ارائه كند وليكن تا اكنون نشانه اي از چنين ابتكاري ديده نمي شود و به نظر نمي رسد كه در آينده نزديك نيز چنين گردد. نتيجه : از آن چه در اين نوشتار آمد به اين نتيجه مي رسيم كه: نخست آن كه: تمدن برآمده و برساخته مجموعه اي عاملها و عنصرهايي است و چونان موجود زنده مراحل و اوصاف زيستي گوناگون دارد. دو ديگر: نوآوري، ابتكار، انگيزه پيشرفت و تكامل از مهمترين آن عاملها و ساز و كارهاست. سه ديگر: از آن روي كه نوآوري، ابتكار و پيشرفت و تكامل تنها در دامان آزاد انديشي مي رويند و توسعه مي يابند، به طور طبيعي، آزاد انديشي، به عنوان كليدي ترين عامل توليد، توسعه، تداوم و توانايي يك تمدن است. چهار ديگر: در جهان اسلام چون دين مهمترين و پرنفوذترين عامل حياتي به شمار مي رود، به طور قهري، نقش اساسي در فرآيند تمدن سازي داشته و خواهد داشت. و اين نقش و سهم سازنده را هنگامي مي توان به انجام برساند كه به آزاد انديشي چونان حق، اصل و راهبرد كلان مديريتي بنگرد و آن را عملياتي بسازد. پنج ديگر: اسلام چنين گنجايي را دارد. همان گونه كه در گذشته براساس آزاد انديشي اسلامي تمدن پويا و اعتلابخشي را پايه گذاري كرد، در آينده نيز با آزاد انديشي اسلامي مي توان تمدن پايا و پويايي را پايه ريزي كند. پي نوشت : 1. سوره شوري، آيه 15. 2. نهج الفصاحه/301، ح 1437. 3. نامه ها و پيمانهاي سياسي حضرت محمد(ص) 176، 190، 223، 226، 396. 4. همان/255. 5. سيره النبي، عبدالملك بن هشام، ج 237/4، مصر. 6. مسنداحمد حنبل /169، دارصادر، بيروت. 7. مدينه البلاغه في خطب النبي، شيخ موسي زنجاني، ج 299/1، مروي، تهران. 8. عيون اخبار الرضا، ج 62/1، باب 31. 9. مسند احمد حنبل/383، 433، 428، 886. 10. جلوه هاي حكمت، سيداصغر ناظم زاده قمي/107، نشرالهادي، قم، 1373. 11. سوره اعراف، آيه 198-199. 12. مكاتب الرسول، علي احمدي ميانجي /33، دارالحديث الثقافه، تهران. 13. كافي، محمدبن يعقوب كليني، ج355/2، دارالكتب الاسلاميه، تهران. 14. تفسيرالميزان، علامه طباطبايي، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، ج488/6-489، بنياد علمي- فكري علمي طباطبايي. /س
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 346]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن