تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):نیکوترین مردم از نظر ایمان، خوش خلق‌ترین و با لطفترین آنها نسبت به اهل خویش است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819065321




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

وقتی مركبرضايی در پستوی خانه حاج زين العابدين توليد می شود/ یادگاری از سالهای دور استاد و شاگردی -


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مهر گزارش می دهد:
وقتی مركب"رضايی" در پستوی خانه حاج زين العابدين توليد می شود/ یادگاری از سالهای دور استاد و شاگردی

مرکب رضایی


زنجان - خبرگزاری مهر: مركب"رضايی" که یک برند معروف در خوشنویسی به شمار می رود در پستوی خانه شاگرد حاج جواد میرمحمد رضایی به عنوان مبدع این مرکب توليد مي شود؛ شاگردی به نام حاج زين العابدين که می گوید کسی جز او شیوه تهیه مركب "رضایی" را نمی داند. به گزارش خبرنگار مهر، حاج زین العابدین محمودی همان طور كه به استادش حاج جواد میرمحمد رضایی قول داده بود نامش را با همین مركب هایی كه روزی در ایران شهره بود و هنوز نیز هست زنده نگه داشته است شاید همین یك قدم بتواند جبران كند تمام روزگار سختی را كه بر رضایی هنرمند رفته است.خانه اش را با همجواری مسجد گونیه آدرس می دهد كوچه روبروی مسجد است همسایه دیوار به دیوار كاه گل های مخروبه زنگ را می فشارم، پیرمردی مهربان و خوشرو به استقبالم می آید و مرا به اتاق پذیرایی شان راهنمایی می كند، خانه ای نقلی و تمیز دارد گرچه دیوارهایش ترك برداشته اما به  لطف نقاشی های انجام شده قدمتش پنهان مانده است، دیوارهای خانه به فواصل اندكی با تابلوهای خطاطی استاد رضایی و نقاشی هایی از دل برآمده حاج زین العابدین مزین شده است.
مرکب رضایی
وفای به عهد كرده، سختی كار را به جان خریده و نام او را زنده نگه داشته استگویا از مدیران  و متولیان هنر دل خوشی ندارد به اعتبار انجمن خوشنویسان روی خوش نشانم داده، دیر وقت است و زمان محدود، شروع می كند  به مرور سرنوشتش تا برسد به  مركب "رضایی".65 ساله  و شاگرد استاد رضایی، خود را معرفی می كند. آن هنگام كه  كودكی خردسال بوده و توان مالی رفتن به مكتب خانه را نداشته در یك پارچه بافی  واقع در خیابان جاوید(تازه كند سابق) روزی یك ریال میگرفته و كلاف های نخ را باز می كرده است  و روزی 25 متر پارچه می بافته است "شال"، "احرامی" و "وطنی" هایی كه با آن جامه می دوختند اما زمانی كه به  زبان خودش"فاسنیه"(فاسنتونی) وارد شد دیگر دستگاه های پارچه بافی هم جمع شدند.حاج زین العابدین محمودی 13 ساله بود كه به دلیل كار زیاد در پارچه بافی تنفسش با مشكل مواجه شد.او مجبور بود حرفه اش را تغییر دهد بختش را با پنچرگیری آزمود اما نتیجه منفی بود سیستم تنفسی اش با بوی لاستیك هم سازگار نبود پس از طریق "اقا محی" همكار برادرش به آقا جواد رضایی معرفی شد مغازه آقا جواد در راسته صندوق سازها حوالی مسجد ملا در بازار بود.آن زمان حاج جواد مغازه ای داشت  و 16 نفر شاگرد كه سقف درونی ساختمانها را با چوب و نقاشی تزیین می کردند آن ها طبق طرحی از پیش مشخص شده قطعات چوب را به هم متصل می كردند و با آن ساختمان ها را زینت می بخشیدند البته حاج زین العابدین نام این هنر را "لمه"  عنوان می كند و به زبان تركی می گوید" لمه قوشوردوخ"
مرکب رضایی
وقتی خودش را به حاج جواد معرفی می كند او از زین العابدین 13 ساله می پرسد: آمده ای نان آور خانه تان باشی؟ یا حرفه ای بیاموزی؟ و پاسخ می شنود كار كه یاد بگیرم پول هم همراهش می آید و مشغول نقاشی ساختمان می شود.حاج جواد مسئول كاروان عتبات عالیات می شود و زین العابدین سركارگر 18 كارگر. وقتی سفرهای های استاد شروع  می شود زین العابدین  بسیاری از امور را پیش می برد  و هنگامی كه ساختمان های معروف به 20 دستگاه واقع در میدان شیلات را  به زیبایی نقاشی كرده و تحویل پیمانكار می دهد استاد وعده می دهد او را به سفر حج ببرد و چنین هم می شود، هنگام كار با استاد، شبانه "اكابر" می رفته و پنج كلاس سواد هم دارد.به گفته خودش، تعمیر بخشی از سقف خانه ذوالفقاری، سقف هتل مقدم؛ نقاشی مساجد قاسمیه و عباسیه و بخشی از امامزاده سید ابراهیم (ع) زنجان هم  حاصل زحمت شاگردان استاد رضایی است.زین العابدین كه جوانی 22 ساله بود استاد خسته از فعالیت، كار و بار را كمرنگ تر می كند و شاگرد مستقل تر نقاشی ساختمان را ادامه می دهد در نهایت او نیز  به لوازم خانگی روی می آورد و حدود یك دهه نقاش جوان به فروشندگی می پردازد در این هنگامه، استاد رضایی كه در خانه مشغله ای نداشته است پرچم می نوشت، متن پرچم ها را دو خطه می نوشت و پودر مخمل را روی آن الك می كرد تا اكلیلی و براق جلوه كنند و زین العابدین داخل خطوط را پر می كرد و بدین طریق با خطاطی  آشنا شد.زین العابدین یادآوری می كند: پرچم های نوشته شده توسط رضایی  هنوز هم  وجود دارد و نمونه های آن پرچم دسته عزاداری حسینیه اعظم زنجان، پرچم مسجد گونیه  و ... است، استاد شبرنگ مغازه ها و سنگ قبرها را نیز خطاطی می كرد حتی سنگ قبر خودش را نیز آماده كرده بود.استاد در میانسالی می خواست  مركب بسازد كسی را جز شاگرد و رفیق دیرینش همراه نمی دید پس این تصمیم را با وی در میان گذاشت شاگرد همیشه مطیع نیز پذیرفت. دیگر شاگرد به تهیه لوازم مورد نیاز مركب می پرداخت و استاد مركب سازی، مركب ها آنقدر دقیق و با كیفیت تهیه می شد كه چندی نگذشت به یكی از ملزومات خوشنویسی اساتید برجسته خوشنویسی كشور تبدیل شد و با بازار یابی های حضوری استاد در سراسر كشور از طریق باربری برای مشتریان ارسال می شد در شرق و غرب و شمال و جنوب كشور.هر روز استاد دو گالن یعنی 40 لیتر مركب را تحویل حاج زین العابدین می داد و او بسته بندی و توزیع را عهده دار می شد.تهیه مركب در آن دوره  بسیار دشوار و زمان بر بود. مدت همكاری زین العابدین و استاد رضایی 45 سال به طول انجامید.استاد گویی نگران بود از منسوخ شدن مركب سازی روزی شاگردش را كه دیگر حالا برای خودش در حرفه نقاشی مردی شده بود صدا زد و از او خواست یك روز كامل وقت خود را به او اختصاص دهد پس شاگرد به نظاره مركب سازی استاد نشست در پایان به او مواد لازم را تحویل داد و مشق روز بعد شاگرد تهیه همان مركبی بود كه امروز آموزش دیده بود اما این مشق یك سال به طول انجامید چراكه هیچ یك از مركب هایی كه زین العابدین تهیه می كرد به پای مركب رضایی نمی رسید. مركب های غیر استادارد گالن گالن روی هم انباشته شدند تا بالاخره پس از یك سال مركب مورد نظر استاد تهیه شد و استاد قول آن را گرفت كه تا زین العابدین زنده است مركب را تولید و بنام "رضایی" عرضه كند و چنین شد كه باید می شد.می گوید: به سختی مركب ساختن را آموخته ام، حتی فرزند استاد رضایی دشواری كار را نپذیرفت و آماده آموختن شیوه كار نشد اما من علاقه مند بودم، استادبا شیوه آموزشش مرا متوجه كرد كه تا عملا كاری را انجام ندهی نمی توانی ادعا كنی كار بلدی، اكنون هم جز من كسی شیوه تهیه مركب رضایی را نمی داند حالا هفته ای به صورت میانگین 20 لیتر فروش مركب دارم به سراسر ایران.حاج زین العابدین ادامه می دهد: مركب استاد رضایی یك نوع بود اما من سه نوع مركب تهیه می كنم یكی برای كتابت كه باید كیفیت بسیار بالایی داشته باشد، دیگری مركب براق و سومی برای استفاده دانش آموزان البته در حال تولید مركب قهوه ای رنگ نیز هستم.
مرکب رضایی
به شیوه تهیه مركب اشاره می كند و می افزاید: زیر زمین كوچك خانه ام را به تولید مركب اختصاص داده ام، نمی دانید دوده با خانه زندگی چه می كند؟ هر روز باید گردگیری كنیم. شب ها كه از سر كار برمی گردم مركب سازی را شروع می كنم به ویژه در زمستان كه كار نقاشی  كمتر پیش می آید یادآوری می كند؛ مدت هاست كه لوازم خانگیش را تعطیل كرده و به نقاشی ساختمان روی آورده تا لقمه نانی حلال برای خانواده پنج نفره  تامین كند.در حالیكه شیوه تهیه مركب را با زمزمه  این شعر  بیان می كند:"هم وزن دوده زاج است، هم وزن دوده مازوت، هم وزن آن دو صمغ است، آنگه به زور بازو"  لباس های دوده ای كار را به تن می كند، سر و دهان و بینی را با روسری می پیچد دستكش به دست می كند و در زیرزمین  كوچك و محقر خانه اش مشغول كار می شود، بسیار احتیاز می كند آلودگی و ناپاكی  در محیط وجود نداشته باشد چرا كه این مركب  اسما الهی را به رشته تحریر در می آورد پس كفش های مخصوص را به پا می كند و آب را با دقت و قناعت از ظرفی به ظرف دیگر منتقل می كند، زاج ها و صمغ ها را نیز به مقداری مشخص داخل آب ریخته، هم می زند و می گذارد روی شعله، پس از جوشیدن و سرد شدن باپارچه ای صاف می كند  و وارد ظرفی شیردار می كند و از آنجا به  ظروف پلاستكی  منتقل كرده و بسته بندی می كند و برچسب های "مركب رضایی زنجان" را روی آن می چسباند با این توضیح كه این مركب را باید با گلاب هم زد و از ریختن آب داخل آن خودداری کرد. بسته ها روی هم چیده می شوند و راهی بساط خوشنویسان می شوند تا با قلم رفاقت كنند و عشق را بر جرگه عالم بنگارند.حاج زین العابدین سری تكان می دهد و می گوید: حالا، همه مواد مورد نیاز مركب در بازار وجود دارد اما قبلا حتی دوده (دوده حاصل از چربی چرا كه دوده بخاری و ... سبك است و درآب حل نمی شود) را هم به سختی و با سوزاندن دمبه تهیه می كردیم پودر كردن مواد با هاونگ چهل روز زمان نیاز داشت  اما الان یك روزه مركب تهیه می شود.وی مركب رضایی را بی نظیر می داند و می گوید: مركب سنتی و با كیفیت خطاط را نمی آزارد و نوشته را یك دست پیش می برد، به راحتی از روی كاغذ یا پارچه پاك می شود، مثل اشك چشم رقیق و صاف است همان طور كه هنگام تهیه آن  اشك چشمانم را در می آورد.او مركب و قلم را رفیقان یكدیگر می داند و معتقد است اگر مركب و قلم با هم همراهی نكنند یعنی یكی از این ها مشكلی دارد.استاد رضایی را هنوز هم دوست می دارد، مسلكش را می پسندد و هر هفته سر مزارش  كه نرده های پیچیكی آن را نیز خود، با رنگ صورتی نقاشی كرده فاتحه ای می خواند برای شادی روحش ... فقط می ماند یك گله كوچك كه حالا مشكلی بزرگ برای زندگی بی پیرایه اوست و آن هم اینكه چرا استاد زودتر به فكر نیفتاد و او را بیمه نكرد تا در كهنسالی آسوده تر باشد.حاج زین العابدین  دو سال پیش به سختی و با دوندگی بسیار  مشمول  بیمه كارگری شده است، خانه اش از 35 سال پیش ذر طرح فضای سبز قرار گرفته و بلاتكلیف است و دیوارهایش در حال فرو ریختن، كسی از او حمایت نمی كند تا كارگاهی  اختصاصی  برای مركب رضایی راه اندازی كند و  شاگردانی به كار گمارد. حالا او مانده و پیری و مركب رضایی كه تاكنون كسی نتوانسته آن را تهیه كند چرا كه حاج زین العابدین  شیوه اش را در اختیار هر كسی قرار نمی دهد و مرد عمل می خواهد كسی كه همچون خودش سختی كار را با جان و دل بپذیرد.شاید كمی نگران است در این شرایط دشوار زندگی، كسی مركب رضایی  را به سادگی از چنگ او درآورد. تمام دلخوشی او خطاطانیست كه از شهرهای دور و نزدیك سراغش را می گیرند و بابت تهیه این مركب قدردان او هستند.از زندگی و داشتن همسر و فرزندانی سالم راضی است و سپاسگزار خداوند اما دلش می سوزد برای هنر و هنرمند. استاد رضایی هنرمند را به یادمی آورد كه  علی رغم مهارت های بسیار در هنر دستش خالی بود و  از مال و منال بی بهره.حاج زین العابدین  با تاسف می گوید: هیچ كس نمی توانست همچون حاج جواد قلم را روی سقف بچرخاند و سلسله الذهب را برآن حك كند، تابلوهای خوشنویسی اش بی نظیر بودند اما چه فایده  هنر در این شهر خریدار ندارد ...این هنرمند زنجانی تاكید می كند: یك دست صدا ندارد وقتی مسئولان از من حمایت نمی كنند چگونه به ادامه فعالیت هنری امیدوار باشم، جوانان و فرزندان من هم حق دارند سختی كار را تحمل نكنند وقتی سودی برای آن ها ندارد و هشتشان گرو نهشان خواهد شد.
مرکب رضایی
او می گوید: حمایت نكردن و چوب لای چرخ گذاشتن كه  شاخ و دم ندارد، وقتی هنر خوشنویسی را از دروس مدارس حذف كردند بازار مركب هم كساد شد، رفتند از چین جوهر آوردند و مركب را زمین گیر كردند، قبلا روزانه سه هزار بسته مركب به تهران ارسال می كردم اما از وقتیكه هنر در مدارس تعطیل شد فروش پایین آمد و اساتید خطاطی تنها خریداران هنر من باقی ماندند.اندازه یك عمر حرف دارد و همسرش كه  تمام وقت ما را همراهی كرده است شاهدیست بر تمام دشواری های زندگی اش در مسیر مركب سازی.حالا حاج زین اعابدین محمودی مانده، نام مركب "رضایی" كه همواره آثار خوشنویسی استاد جواد میرمحمد رضایی را تداعی می كند و خوشنویسان طالب این مركب...گزارش: سولماز شهبازی



شنبه ۱ آذر ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن