واضح آرشیو وب فارسی:الف: استراتژی سطل شربت/ تعریضی به رفقای حزب اللهی
بخش تعاملی الف - حسین شهبازی زاده
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۱۶
پس از پیروزی غرور آفرین مقاومت، در نبرد نابرابر اخیر غزه، موجی از سرور و شادی قلوب طرفداران مقاومت و آزادگان جهان را در نوردید. تشکل های دانشجویی شیراز نیز همگام با شادی عموم مردم، دست به کار شدند و یک سطل شربت و چند صد لیوان یک بار مصرف تهیه کردند و آنچنان که در تصاویر و عکس ها پیداست یکی از آقایان را مسئول کردند که تا مچ (قدری کمتر قدری بیشتر ) دستش را توی سطل شربت کند و لیوان های شربت را پر کرده و به مردم تعارف کند، و بعد، کمی آن طرف تر لیوان های خالی را روی زمین بریزند تا فردا صبحش رفتگر و کارگر شهرداری دونگ شادی مردم برای پیروزی غزه را خودش یکجا حساب کند ...مهم نیست مناسبت چیست! هر چه که باشد، میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام) ، شهادت یکی از اولیا الله یا پیروزی غزه یا هر اتفاق دیگری که رقم خورده باشد، بساط، همین است.یک سطل شربت، چند صد لیوان، یک نفر که تا آرنج آستینش را بالا زده.چه باید کرد را معمولا همه می دانند، چگونه باید کار کرد را هم باید بدانند.نکته مهم و مغفول مانده ای که معمولا در این گونه مناسبت ها می توان دید، فقدان شیوه، برای انجام فعالیت است.شهید مطهری می فرمایند: ما به همان هدفی می رسیم که راهش را می رویم.این جمله اصولی بدین معناست که، ما به همان اندازه که موظفیم کار کنیم به همان میزان نیز موظفیم خوب کار کنیم، و به همان میزان که موظفیم به سمت هدف برویم، به همان میزان نیز موظفیم از راه درست به سمت هدف برویم. و به همین ترتیب یک دانشجوی مسلمان، حتما نسبت به شیوه گزینی فعالیت هایش باید حساس و مسئول باشد. و برای بالا بردن راندمان برنامه ریزی دقیق انجام دهد و بهترین نسبت را میان نهاده و محصول برقرار کند نه این که بیلانه کارانه و فقط از باب رفع و دفع تکلیف با هر ابزار باربط و بیربطی کاری انجام بدهد.به چند متغیر تاثیر گذار بر شیوه های فعالیتی به صورت تیتر وار و خلاصه اشاره کرده می گذریم:جایگاه فعالان:...و لا یکلف الله نفسا الا وسعها عظام و مفسرین در این باب به دو نکته اساسی اشاره کرده اند:تفسیر اول: کسی به بیش از آن که در توانش است مسئول و مکلف نیستتفسیر دوم: کسی نیز حق ندارد کمتر از آن چه در توانش است انجام دهد.فلذا است که باید تناسبی منطقی میان فعل و استعداد و توان فاعل برقرار شود، یعنی مثلا اگر موضوع و سرفصل فعالیت غزه است، باید دید نقش یک بقال چیست؟ نقش یک دانشجو چیست؟ نقش یک راننده تاکسی چیست ؟ نقش یک طلبه چیست نقش یک....؟اگر بقال و دانشجو و راننده تاکسی و طلبه و ... همه و همه، یک سطل شربت و چندصد لیوان آوردند و نقش آفرینی کردند حتما اشکالی بر شیوه کار مترتب است و تفکیکی برای نقش آفرینی صورت نگرفته است.آیا "وسعها" ی دانشجو و بقال و راننده تاکسی و طلبه ختم به یک "تکلیف" یکسان و مشترک می شود؟مخاطب شناسی: بسیاری از اوقات مخاطب مفروض است و یک اِلِمان ثابت پنداشته می شود، وبرنامه ریزی کارها و افعال، فارغ ار این صورت می گیرد که اصولا جامعه هدف، چگونه است؟و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه...انا معاشر الانبیا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم...از شرایط و فرایض ابلاغ پیام، داشتن شناخت دقیق از مقصد پیام است.در صورتی که مخاطب به صورت دقیق شناخته نشود آن چنانی که در موارد بسیاری تجربه شده ممکن است اثر کار، عکس آن چیزی باشد که برنامه ریزی شده بوده.فرزند زمان خویش بودن عبارت است از (زمان شناسی، ابزار شناسی):آیا این که الآن در سال ۱۳۹۳ هجری شمسی مفتخر به حیاتیم، تاثیری بر گونه فعالیت های ما ندارد؟اگر در سال ۱۳۶۷ هم زندگی می کردیم کار های ما به لحاظ شکلی همین بود؟ سال ۶۷: یک سطل شربت، چند صد لیوان یک برادر که ...، آهنگران...سال ۱۳۹۳: یک سطل شربت، چندصد لیوان، یک برادر که...، حامد زمانی...آیا همین اندازه تفاوت کافی است؟بسیاری از رفقا و همسنگران از آن جا که فرزند زمان خویش بودندنشان کار نمی کند، بسیاری از ابزار های امروزشان را برای انجام کار به خدمت نمی گیرند و از همین جاست که گستره و عمق اثر کارشان آن چنان که باید باشد نیست.یک گروه؛ یک سطل شربت دارد، گروه مقابل: فیس بوک و توئیتر و بی تالک و موسیقی و تاتر و سینما و و و و....در چنین شرایطی واقعا گروهی که مجهز به ابزار زمان خودش نیست، هرچند که مومن تر باشد و هرچند که خلوص بیشتری داشته باشد و هرچند که توفق منطقی گفتمانی داشته باشد؛ نمی تواند توفیقی کسب کند.و قطعا نمی تواند خلا ابزاری خودش را ارجاع بدهد به ایمان قوی و خلوص فراوانش!محتوای غنی لازم اما ناکافی است. این چند خط و این مطلب کوتاه، بسیار بسیار بیشتر از این می توانست محل بسط بحث قرار بگیرد، و حتما پس از این به قلم قوی تر و سواد بیشتر دوستان پرداخت بیشتری خواهد یافت.عرض آخر: به قول یکی از دوستان، کار نکردن شرف دارد به بد کار کردن...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]