واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: پرش از بالگرد با ارتفاع دو متر از زمین تهران-ایرنا- نزدیک شدن به هفته آخر شهریور و آغاز هفته دفاع مقدس فرصتی است تا باردیگر آن روزهای به یادماندنی را مرور کنیم .
"علیرضا خزایی" یکی از خبرنگاران پیشکسوت خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) است . وی درباره یکی از خاطرات خود از هشت سال دفاع مقدس می گوید:
صبح روز دوم عملیات قرار شد خبرنگاران مستقر در قرارگاه منطقه موسوم به "لشگرگاه" که در دره عمیقی اطراف نوسود واقع بود و مرز ایران و عراق از آن طریق به یکدیگر متصل می شد، برای تهیه گزارش و خبر به ارتفاعات آزاد شده صعود کنند.
از آنجا که این مسیر بسیار سخت گذر بود و امکان استفاده از خودرو وجود نداشت و حرکت پیاده نیز مستلزم زمان بسیار زیادی بود از خلبان بالگردی که از محل قرارگاه مهمات جنگی برای رزمندگان در ارتفاعات حمل می کرد، خواهش کردیم به همراه مهمات بارشده من و دو تن دیگر از خبرنگاران را نیز به خط راس ارتفاعات در داخل خاک عراق منتقل کند.
خلبان هوانیروز ضمن گوشزد کردن خطرات این کار ( البته به دلیل سنگین شدن وزن بالگرد و خطر حمله میگ های عراقی ) سوار کردن ما را تنها مشروط به آن دانست که ما علاوه بر بار کردن مهمات در لشگرگاه به جای نیروهایی که باید مهمات را در ارتفاعات منطقه تخلیه کنند اعزام شده و پس از خالی کردن بالگرد خود نیز از آن خارج شویم. ما هم پذیرفته و پس از بارکردن صدها کیلو گرم مهمات در بالگرد روی صندوق های حاوی گلوله های خمپاره و فشنگ نشسته و عازم منطقه شدیم.
البته بالگرد ناچار بود برای پنهان ماندن از تیررس رادار و هواپیماهای شکاری عراقی که در منطقه در پرواز بودند ، بسیار نزدیک به بستر دره حرکت کرده و خلبان از ما می خواست در صورت مشاهده هواپیمای جنگی عراقی فورا به وی اطلاع دهیم تا تغییر مسیر دهد که چند بار نیز مجبور به این کار شد و با سلام و صلوات به قله های پوشیده از برف و یخ رسیدیم.
خلبان در حالی که بالگرد حدود دو متر با زمین فاصله داشت و در تیررس دشمن قرار گرفته بود، دستور داد سریعا مهمات و بارهای سنگین را از همان ارتفاع روی به سوی زمین پرتاب کنیم و بعد از این کار گفت: حالا خودتان هم پایین بپرید!
وقتی که سوال کردیم این مسیر صعب العبور را چگونه بازگردیم با لبخندی گفت ساعت 5 عصر دوباره برای آوردن مهمات به همین نقطه باز می گردد و اگر همانجا باشیم ما را برمی گرداند سپس از ارتفاع دو متری روی برف ها و توده های منجمد ارتفاعات بسیار سرد پریدیم و متوجه شدیم که کجا هستیم .
خلاصه از صبح تا زمان تاریک شدن هوا در ارتفاعات مزبور مشغول مصاحبه با رزمندگان مستقر و تهیه عکس و خبر و گزارش از نبردهای منطقه و روستاهای آزاد شده در جریان عملیات بودیم و سرساعت مقرر با تاریک تر شدن هوا بالگردی را مشاهده کردیم که در حال تخلیه مهمات در محلی است که با ما حدود 500 متر فاصله داشت تا آمدیم خلبان را متوجه کنیم و به سمت بالگرد بدویم ، او چرخی زد و به سوی شرق حرکت کرد و از منظر ناپدید شد.
ما ناچار شدیم با آن سرمای شدید، تاریکی هوا، گرسنگی و منطقه صعب العبور که جایی هم برای ماندن نداشت با راهنمایی ماه و ستاره به سمت مرز حرکت کنیم و پس از یک کوه پیمایی جنگی 12 ساعته، نگران از وارد نشدن به کمپ عراقی ها بامداد روز بعد خود را در کنار رودخانه مرزی ایران و عراق در کنار یک قرارگاه نیروهای خودی بیابیم.
پیدا کردن قرارگاه در آن شرایط که هر سرنوشتی را برای خود تصور می کردیم لذت بخش بود.
آن روز پس از مخابره خبرها و گزارش ها از طریق تلفن اف ایکس قرارگاه تا عصر در داخل سنگر خواب بودیم و روز بعد ترجیح دادیم به جای بالگرد راه دیگری برای رفتن به خط بیابیم.
اجتمام**7364**1436
17/06/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]