واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: چه به سادگی کشتند/ به بهانه مشکلی که برای سایت تابناک پیش آمد وبلاگ > موسوی، سیدعبدالجواد -
می خواستم این یادداشت را با شعر مشهور شاملو شروع کنم. حتما شما هم شنیده اید: گفتند: دشمنید/ دشمنید/ خلقان را دشمنید/چه ساده/چه به سادگی گفتندو/ ایشان را چه ساده/ چه به سادگی/ کشتند. راستش را بخواهید شروع هم کردم اما دیدم ممکن است همین چند خط، خودش موجب سوء تفاهم شود.
و تا بخواهی توضیح بدهی که باباجان تعطیلی و توقیف یک رسانه با مرگ خیلی هم فرقی ندارد و تو وقتی یکی را از کار بیکار می کنی و مهم تر از همه فرصت حرف زدن را از او سلب می کنی در واقع حکم مرگ او را امضا کرده ای، ممکن است کار بیخ پیدا کند. نمی خواهم خیلی شلوغش کنم اما وقتی خبر فیلتر سایت تابناک را خواندم و خوشبختانه بلافاصله خبر رفع فیلتر را، این شعر در ذهنم طنین انداز شد و برای بار نمی دانم چندم از موقعیت متزلزلی که در آن قرار دارم به وحشت افتادم. نمی دانم شغل دیگری هم در دنیای ما وجود دارد که تا به این اندازه ناپایدار و موقتی باشد یا نه. گاهی اوقات فکر می کنم به دستفروش های کنار خیابان خیلی شباهت داریم. همین ها که کنار خیابان بساط می کنند و از لباس زیر تا عود و بلال و سیب زمینی خوردکن می فروشند. روزی این جایند و دیگر روز جایی دیگر. خانه ای روی آب. چهارتا جنس فروخته و نفروخته، درست وقتی دارند به این فکر می کنند که اگر خدارا شکر بازار مثل امروز شلوغ باشد و رونق داشته باشد شاید بتوانند کرایه خانه این ماهشان را سر موعد پرداخت کنند، مامور شهرداری از راه می رسد و با لگدی به زیر بساط همه خیالاتشان را به هم می ریزد. بعد هم التماس جگر سوز بساطی ها و بی رحمی ماموران شهرداری و ... آخ که چه قدر دیدن این صحنه تلخ است و دل آدمی را به درد می آورد. همان طور که کم تر پیش می آید ماموری دلش به رحم آید و گریبان بساطی بیچاره را رها کند، مطبوعاتی ها هم معمولا به ندرت پس از توقیف و دردسرهایی که برایشان پیش می آید مشمول عفو واقع می شوند. من خیلی در جریان خبط و خطای احتمالی دوستانم در تابناک نیستم، اما این را خوب می دانم که مثل موارد مشابهی که در این سال ها دیدم جرم احتمالی- که در خیلی از موارد یک سوء تفاهم جزئی بوده- هیچ تناسبی با محکومیت در نظر گرفته شده ندارد. با این حال ظاهرا آدم رسانه ای ذاتا مجرم است و هیچ وقت هم خلافش ثابت نمی شود. در روزنامه ای مشغول به کار بودم که به جرم انتشار اسرار محرمانه نظام توقیف شد. جالب این که هیچ کس هم به ما نمی گفت کدام اسرار محرمانه؟ تا تشکیل دادگاه روزنامه که دو ماهی طول کشید شب و روزمان یکی شد. دوماه بعد هم معلوم شد اصلا چنین چیزی از اساس وجود نداشته و ماحصل یک برداشت اشتباه بوده. طبق معمول هیچ کس از ما عذرخواهی نکرد. هیچ کس نگفت گوربابای نویسنده های مزدور- خودم را عرض می کنم به کسی برنخورد-آن بندگان خدایی که از کار بیکار شدند، از دربان روزنامه گرفته تا حروفچین و مصحح به کدامین جرم باید دوماه از کار بیکار شوند؟گویی هیچ اتفاقی نیفتاده. نه خانی اومده نه خانی رفته. البته ما این روزها دلخوشیم به این که معاون امورمطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کسی نیست که از توقیف رسانه ای شادمان شود!و از عجایبی که در طول عمر بی برکت خود دیدم یکیش همین بود که چندسال پیش معاون مطبوعاتی ای در این سرزمین وجود داشت که برای توقیف و تعطیلی یک نشریه شیرینی پخش می کرد! از آقای انتظامی صمیمانه بابت این قیاس مع الفارق عذر خواهی می کنم. فرمود اول من قاس ابلیس. و من اگرچه گاهی اوقات شیطنتم گل می می کند اما آن قدر هم بی ذوق نیستم. یعنی اگر قیاسی پیش آمده ناخواسته بوده. و کیست که نداند حسین انتظامی خلاف آن مدیر متعهد و مدعی مسلمانی، همه سعی خود را به کار می گیرد تا چنین فاجعه ای رخ ندهد. بارها شاهد پی گیری ها و حتی به درد سر افتادن های او برای رفع مشکل یک رسانه بوده ام.ناشکر نیستیم و قدر و قیمت او را می دانیم اما آیا این مقدار کافیست؟ ما مردمان قانعی هستیم و دیرگاهی است که حتی به هنگام سرمای استخوان سوز در اجاقی طمع شعله نمی بندیم و به روشنای خردک شرری دل خوش می داریم. انصاف هم این است که امروز، به یمن وجود امثال آقای انتظامی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که هم به سختی های یک کار مطبوعاتی وقوف تام و تمام دارد و هم از اقتضائات کار فرهنگی و به طور ویژه کار مطبوعاتی مطلع است اوضاع قدری بهتر است و اگر تصمیم گیرنده فقط ایشان می بود باید می گفتم اوضاع خیلی خیلی خیلی بهتر است اما خوب می دانم و می دانید که متاسفانه این طور نیست و در این سرزمین خیلی ها به خودشان حق می دهند درباره سرنوشت یک رسانه تصمیم بگیرند. چه باید کرد؟ علاوه بر دعا و در پاره ای موارد نفرین، گمان می کنم باید این نکته بدیهی را که راه برخورد با خطای یک رسانه آن هم در صورت اثبات، صرفا توقیف و تعطیلی نیست و ضررها و زیان های فرهنگی و اخلاقی و آسیب های اجتماعی حاصل از توقیف را برای مراجع تصمیم گیرنده و حتی برای افکار عمومی توضیح داد. نمی دانم دقیقا چه طور اما باید به طریقی،آن ها که به راحتی حکم مرگ یک رسانه را اعلام می کنند کمی به زحمت بیفتند.
چهارشنبه 15 مرداد 1393 - 09:54:45
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 85]