تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، هرگز بدگويى كسى را نمى‏كردند، سرزنش نمى‏نمودند و در ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836087403




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داستان دختری که خود را به شکل پسر درآورده+ عکس


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



داستان دختری که خود را به شکل پسر درآورده+ عکس




به این مطلب امتیاز دهید

  به گزارش سرویس کشکول جام نیوز، ساعتم ساعت ۱۰ صبح را نشان می داد که اتوبوس وارد شهر مشهد شد و دقایقی بعد در پایانه مسافربری توقف کرد. پس از چند ساعت سفر با اتوبوس احساس خستگی عجیبی می کردم و پشت سر هم خمیازه می کشیدم. من یک تاکسی دربست کرایه کردم و نشانی خانه عمویم را به راننده دادم تا مرا به شهرک طالقانی مشهد برساند. می خواستم مشکلاتم را با عمویم درمیان بگذارم و از او کمک بخواهم. اما افسوس که با درهای بسته در مسیر زندگی روبه رو شدم.   «ساحل» که ۱۵ سال سن دارد در دایره اجتماعی کلانتری جهاد مشهد افزود: حدود نیم ساعت طول کشید تا از خیابان های شلوغ شهر عبور کنیم و بالاخره راننده تاکسی جلوی خانه عمویم توقف کرد. کرایه را پرداختم و از تاکسی پیاده شدم. ولی وقتی با دلهره و اضطراب زنگ در خانه را به صدا درآوردم خانمی میان سال در را باز کرد و گفت: آقای… چند ماه قبل این خانه را فروخته و نشانی جدیدی از او ندارد. با شنیدن این حرف مثل مجسمه در جای خودم خشک شدم و بدون خداحافظی به راه افتادم. پس از یک پیاده روی طولانی نقشه ای به سرم زد و تصمیم گرفتم در مشهد بمانم و دنبال عمویم بگردم. از فروشگاهی پیراهن و شلوار مردانه و از مغازه ای دیگر هم کفش مردانه خریدم و سپس یک ماشین کرایه کردم و از راننده خواستم مرا به نزدیک ترین پارک برساند. تیپ پسرانه زدم
ساحل آهی کشید و افزود: پس از چند دقیقه در مقابل پارک کوهسنگی از تاکسی پیاده شدم. برای عملی کردن نقشه ای که در سر داشتم بلافاصله به سرویس بهداشتی پارک رفتم. نمی توانم بگویم که آن موقع چه حالی داشتم چون واقعا به سیم آخر زده بودم و به هیچ چیز جز فرار از خانه و آزادی از جهنمی که از آن رها شده بودم فکر نمی کردم. من اول موهایم را تا جایی که می توانستم با قیچی کوتاه کردم و لباس ها و کفش مردانه پوشیدم و تیپ پسرانه زدم. مانتو و شلوار خودم را نیز داخل سطل آشغال انداختم و در حالی که کلاه آفتابگیر روی سرم گذاشته بودم به راه افتادم. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که مورد توجه ۲ جوان شرور قرار گرفتم. آن ها با تردید به من نزدیک شدند و خیلی زود فهمیدند که مرد نیستم. برای همین هم با توسل به زور و تهدید قصد داشتند مرا سوار خودرو پراید خود کنند. در آن لحظه با ترس و وحشت پا به فرار گذاشتم. اما در یکی از خیابان های نزدیک پارک با خودروی سواری که پیرمردی راننده آن بود تصادف کردم. بیچاره راننده پیکان و همسرش با عجله پیاده شدند. ولی آن ها هم در همان نگاه اول فهمیدند که من تیپ پسرانه زده ام. این پیرمرد و پیرزن مهربان پس از آن که متوجه شدند آسیبی ندیده ام خیال شان راحت شد و چند دقیقه ای پای درد دل هایم نشستند. آن ها با نگرانی مرا به خانه خود بردند. با دیدن پیرزن یاد مادر خدابیامرزم می افتادم و نمی دانم چرا در کنار او و شوهرش احساس امنیت می کردم. آن ها که از شنیدن داستان زندگی ام خیلی متاثر شده بودند قول دادند تا جایی که ممکن است کمکم کنند. من آن شب یک شام درست و حسابی خوردم و حتی پس از پوشیدن لباس های دختر این خانواده که دانشجو است و در شهر دیگری درس می خواند همراه پیرمرد و پیرزن بیرون رفتیم. دیدن خیابان های قشنگ مشهد با حال وهوای خاصی که دارد باعث شد تا برای چند ساعت مشکلات زندگی ام را فراموش کنم. آخر شب بود که پیرزن به خانه ما زنگ زد و به پدرم گفت اصلا نگران دخترتان نباشید او در مشهد میهمان ماست، متاسفانه پدرم که خیلی عصبی و ناراحت بود تهمت های بسیار زشتی به پیرزن نسبت داد و حتی تهدید کرد که از دست او و شوهرش به خاطر آدم ربایی و فراری دادن من از خانه شکایت خواهد کرد. دوباره فرار کردم
با این برخورد پدرم خیلی شرمنده شدم، ولی پیرمرد و پیرزن به رویم نیاوردند. آن ها دلداری ام می دادند که نگران نباشم و می گفتند پدرت حق دارد با نگرانی که برایش به وجود آمده این قدر ناراحت و عصبی باشد. تو برو استراحت کن تا فردا صبح از طریق قانون وارد عمل شویم و از پلیس کمک بگیریم. شنیدن این حرف دلم را لرزاند ولی در ظاهر گفته های آن ها را تایید کردم. من برای استراحت به داخل اتاقی رفتم و خوابیدم. صبح زود بود که با روشن شدن هوا از خواب پریدم. با عجله از داخل کیف پیرزن مقداری پول و گوشی تلفن همراهش را برداشتم و با پوشیدن همان لباس های پسرانه دوباره فراری شدم. چون جایی را بلد نبودم یک ماشین کرایه کردم و به پارک کوهسنگی رفتم. ساعت ۶ صبح بود که در حال پرسه زنی در پارک توسط پلیس به عنوان مظنون دستگیر شدم. افسر پلیس نیز در همان نگاه اول فهمید که تیپ پسرانه زده ام و به این ترتیب بود که به کلانتری انتقال یافتم. من در این شرایط راهی جز بیان حقیقت در پیش رو نداشتم برای همین هم با بیان داستان تلخ زندگی ام به سرقت پول و گوشی تلفن همراه از خانه پیرزن نیز اعتراف کردم. در این لحظه قطرات اشک در چشمان ساحل موج زدند و او با صدایی بغض گرفته به کارشناس اجتماعی کلانتری ۳۵ مشهد گفت: خودم را به شکل مردها درآوردم تا بلکه راه نجاتی برای رهایی از مشکلات زندگی ام پیدا کنم. قبلا هم گفتم دنبال عمویم می گشتم. راستش را بخواهید از زمانی که داخل اتوبوس نشستم و به سمت مشهد حرکت کردم فهمیدم کار خطرناک و اشتباه بزرگی مرتکب شده ام، اما هر چه با خودم سبک و سنگین کردم دیدم راه بازگشتی ندارم. پدرم می خواست مرا بفروشد
ساحل در بیان داستان غم بار زندگی اش گفت: ۱۵ ساله هستم و تجربه یک شکست تلخ در زندگی دارم. راستش را بخواهید پدرم به مواد مخدر اعتیاد دارد و ۲ دامادمان نیز معتاد هستند. آن ها از راه دزدی خرج زندگی خود را در می آورند. طفلک مادرم آن قدر حرص و جوش خورد که دچار بیماری شد و ۳ سال قبل عمرش را به شما داد. ساحل اشک هایش را پاک کرد و افزود: ۹ ماه قبل پدرم با توسل به زور و تهدید مجبورم کرد با مردی ۵۰ ساله ازدواج کنم. ۳ ماه از ازدواجم نگذشته بود که او طبق نقشه ای که در سر داشت وادارم کرد تا با یک سری ادعای کذب مبنی بر این که شوهرم قصد دارد مرا به فساد اخلاقی و اعتیاد بکشاند تقاضای طلاق بدهم. با توجه به ادله دروغینی که پدرم برای اثبات این ادعا درست کرده بود طلاق گرفتم و او نیز مهریه ام را برای خودش نقد کرد. این پول مفت زیر زبان پدرم مزه داد و او دوباره تصمیم شوم دیگری برایم گرفت. اما این بار پدرم می خواست مرا به فردی عیاش بفروشد که از خانه فرار کردم و خودم را با هر بدبختی که بود به مشهد رساندم تا از عمویم کمک بگیرم. عمویم چند سالی است که به خاطر اعتیاد پدرم و اشتباهات مکرر او هیچ ارتباطی با ما ندارد. پیرزن ساحل را بخشید
در حالی که کارشناس اجتماعی کلانتری ۳۵ مشهد با ساحل گفت و گو می کرد تلفن همراه سرقتی زنگ خورد. پیرزن که از پشت گوشی با نگرانی صحبت می کرد وقتی فهمید که ساحل در کلانتری است گفت: خودم گوشی را به او داده ام و زنگ زده بودم حالش را بپرسم. ساحل با شنیدن این حرف به گریه افتاد و از پیرزن خواست هرچه سریع تر به کلانتری بیاید. این زن به همراه شوهرش دقایقی بعد به کلانتری مراجعه کردند و به ساحل اطمینان دادند که به او کمک خواهند کرد. به دستور رئیس کلانتری جهاد مشهد و با پی گیری افسران گشتی این کلانتری موضوع به پدر ساحل اعلام و پس از انجام تحقیقات گسترده، عموی او نیز مورد شناسایی قرار گرفت و به کلانتری دعوت شد. این در حالی است که پس از انجام اقدامات قانونی لازم، ساحل تحت حمایت عموی خود که فردی تحصیلکرده است، قرار گرفت و پیرزن و پیرمرد نیز هم چنان قول دادند که در صورت نیاز به او کمک خواهند کرد.     پارس ناز




۰۷/۰۵/۱۳۹۳ - ۲۳:۴۵




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن