واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:
فیسبوک تویتر Google+ Cloob یک افطاری ساده در تابستانی گرم با مبارزان آتش کرج-ایرنا- کمتر حادثه ای است که آژیر خودروهای قرمز را به صدا در نیاورد، لحظه ها برای جان برکفان آتش نشان، فرصتی است به جنگ با آتش رفته و جان حادثه دیده ای را از میان شعله ها نجات دهند.
در گرمای تابستان و ماه روزه داری هم حادثه خبر نمی کند، آتش حرف اول را در حادثه ها می زند، مردان و زنان آتش نشان در این روزها همچون گذشته پای ثابت حادثه ها هستند با مهار آتش و حوادث دیگر،سعی دارند تا انسانی آسیب نبیند و قلبی از تپش نایستد.
ماموران ایستگاه شماره 12 عظیمیه کرج طبق معمول، همچون سایر ایستگاه های هفده گانه کرج دم غروب کنار خودروها گوش به فرمان مرکز پیام برای امدادرسانی به حادثه دیدگان احتمالی هستند.
تصورم این بود که پس از پایان یک روز سخت و نفس گیر، اینک نوبت صرف یک افطاری مفصل است تا بدن ها برای ماموریتی دیگر انرژی بگیرند، به یکباره جوانی حدود 20 ساله که او را همیار آتش نشان می نامیدند با یک هندوانه، چند نان بربری و یک کیلو سبزی در دست وارد ایستگاه شد و در چشمی به هم زدن بساط افطاری مهیا شد، صدای ممتد بیسیم حکایت از امداد رسانی در گوشه گوشه کلانشهر دارد.
سرآتش نشان با همکاران مشغول صحبت است و آنان با وجود نزدیک شدن لحظه افطار کماکان برای امدادرسانی برنامه ریزی و نوبت بندی می کنند، به قول آنها بسیاری حوادث دم غروب رخ می دهد، گویا آمار اتفاق های این مواقع نیز براین نظر صحه می گذارد.
محسن از جمله آتش نشانانی است که مرتب دور خودروها چرخ می زند تا اگر اشکال فنی یا ایرادی هست، برطرف کند، با وجود اینکه او و همکارانش روز پرکاری تا افطار را پشت سر گذاشته اند.
حلاوت و شیرینی در جمع مهربان آتش نشانان با صحبت های آنان بعد از یک روز کاری آن هم در تابستان و روزه داری شنیدنی است.
سر صحبت را نخست با ˈمحسن کهن ترابیˈ باز می کنیم که می گوید به سختی ها عادت کرده ایم ، هر حادثه تلخی هایی دارد از اینکه خداوند این توفیق را به ما داده تا به مردم کمک کنیم، احساس رضایت دارم، امیدوارم هیچ حادثه ای پیش نیاید.
او گفت: آنچه به ما انگیزه کار می دهد دعای خیر مردم است که می گویندˈ خدا پدرت را بیامرزدˈ.
سرآتش نشان ˈاحمد رودکیˈ کم رو و خجالتی با حالتی خاص جلو می آید، می گوید این کار سخت است اما خدایی است، معتقدم خدا به ما نظر دارد، دیدن حادثه های مرگبار دل هر کس را به درد می آورد، ما هر روز با حادثه سر و کار داریم.
او حاضر به بازگویی حوادث تلخ نیست، اما به اصرار ما می گوید: دوست ندارم خاطرتان را آرزده کنم، همین بس که برخی حادثه ها از جمله مرگ کودکان در تصادف و آتش سوزی بسیار آزار دهنده است.
از آسیب جسمی آتش نشانان می پرسم، یکی از آتش نشانان جوان دست سوخته خود را بالا برد و گفت این یک نمونه است، البته خدا را شکر، مهارت بچه ها هنگام عملیات موجب کاهش آسیب می شود.
گرم صحبت با آتش نشانان بودیم که ˈعبدالرضا فولادیˈ رییس ایستگاه 12 عظیمیه کرج به جمع ما پیوست و با قدردانی از حضور در ایستگاه، ما را به افطار دعوت کرد.
نان، پنیر، چای و مقداری سبزی، سفره افطاری این مردان آتش نشان را تشکیل می داد، با روی گشاده از ما پذیرایی کردند، می گفتند قدمتان مبارک بود، بیشتر مواقع افطاری را داخل خودروها صرف می کنیم زیرا در حال ماموریت بودیم، امشب قسمت شد اینجا دور هم باشیم.
محمد رحیمی دانشجوی نرم افزار یارانه، سه سالی است که مشتاقانه همیار آتش نشانان شده و با آنان همکاری می کند، خودجوش برای آتش نشانان سفره افطاری پهن کرد و به آنان چای و آب می داد، او آرام و بی صداست اما تنها نیست، جمع مهربان آتش نشانان دوستان دیگری دارد، فرزند خردسال مرد سبزی فروش سر کوچه و تعداد دیگری از نوجوانان و جوانان، ایستگاه پاتوق امداد رسانی آنان است که سر افطار به خانه های خود رفتند.
پس از صرف افطاری به اتاق رییس ایستگاه رفتیم، آنجا هم دیدنی بود، بچه های آتش نشانان اسباب بازی ها خود را به پدرانشان هدیه کرده بودند، کلکسیون ماشین های کوچک در گوشه اتاق رییس خودنمایی می کرد.
یکی از بچه ها، نقاشی بابایش را کشیده بود و بالای نقاشی نوشته بود،ˈ بابا فرید ˈ، این نقاشی در اتاق رییس ایستگاه دیدنی بود.
رییس ایستگاه در توضیح نقاشی ها و اسباب بازی ها برایمان گفت، بچه ها هم به نوعی در امدادرسانی ما را تشویق می کنند، این تصاویر و اسباب بازی ها را که می بینیم ، تشویق و ترغیب می شویم، با به صدا درآمدن آژیر خطر ابتدا بچه ها جلوی چشمانمان می آیند، لحظه ها برایمان فرصت است، حداکثر 10 دقیقه طول می کشد تا خود را به محل برسانیم، بعضی مواقع ترافیک وقتمان را می گیرد، اما مردم همکاری خوبی دارند.
رییس ایستگاه گفت: ماهانه به طور متوسط 50 ماموریت امدادی انجام می دهیم، آتش نشانان علاوه بر این کلانشهر میلیونی، به مناطق همجوار، همچون جاده کرج – چالوس، بزرگراه کرج – تهران و آزاد راه کرج – قزوین خدمات دهی می کنند.
از حق و حقوق سخن به میان آمد، آتش نشانان ترجیج می دادند بیشتر در باره امدادرسانی صحبت شود، می گفتند اگر به ما حقوق هم ندهند با تمام وجود حاضریم تا آخرین لحظه های زندگی به حادثه دیدگان امداد رسانی کنیم، حلاوت و شیرینی که در خدمت به مردم است در مادیات نیست.
گرم صحبت با این عزیزان بودم ، یادم آمد هفتم مهر روز آتش نشان است با خود گفتم این ها فرزند مهر و مهربانی اند، سخن کوتاه کن تا مجالی برای خدمتی دوباره یابند، در میان آن همه تکریم و مهربانی با جمع صمیمی آنان خداحافظی کردم.
از هفده ایستگاه آتش نشانی کلانشهر کرج یک ایستگاه ویژه بانوان آتش نشان است که تاکنون فعالیت های آنان ستودنی بوده است.
کلانشهر کرج نزدیک به دو میلیون نفر جمعیت دارد، حادثه ها در این کلانشهر و جاده های منتهی به آن کم نیست، از آتش سوزی در واحدهای مسکونی، تجاری و اداری تا باغ ها، مزارع، ضایعات، کارخانه ها و خودروها، تصادفات هم پای ثابت حادثه های روزانه چهارمین کلانشهر کشور و استان البرز هستند.
در تمام روز، آتش نشانان در 16 شهر و مناطق دیگر استان البرز به چشم می خورند و کمتر کسی هست که بگوید امروز خودروهای آتش نشانان را ندیده ام، کار آنان همانند بسیاری از حرفه ها سخت و دشوار است، به قول خودشان دیدن صحنه های خطر و امداد و نجات، بخصوص هنگام جنگ با آتش، کار هر کسی نیست.ک/4
7410/ 691/ 605
انتهای پیام /*
ارتباط با سردبير:
[email protected]
تماس بی واسطه با مسئولین
24/04/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]