تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):يك عالم برتر از هزار عابد و هزار زاهد است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833024872




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عبودیت و بندگی در آیات


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
عبودیت و بندگی در آیات
عبادت از عقیده برمی‌خیزد و ثمره‌اش به‌صورت ملکات فاضلۀ اخلاقی تجلی می‌یابد. از سوی دیگر روح را صیقل می‌دهد و اعتقادات دینی را مستحکم می‌کند و انسان در سایه آن هر لحظه به سوی قرب الهی حرکت می‌کند.

خبرگزاری فارس: عبودیت و بندگی در آیات


بخش اول چکیده عبادت هدف آفرینش انسان و بعثت پیامبران الهی است. رفتار بشر از آغاز پیدایش تا کنون شاهد این نیاز می‌باشد و رازِ آن را باید در عهد و پیمان خدا با بنی‌آدم در صحیفۀ فطرت جستجو کرد. عبادت خدا تنها راه رشد انسان و یگانه مسیر رسیدن به کمال است. تقوا، آرامش، آزادگی، رسیدن به مقام یقین و در امان ماندن از اغوا و سیطره ابلیس، تنها بخشی از آثار و برکات عبادت است و آشنایی با برکات عبادت و باور آنها انگیزه بندگی و شور زندگی را فزونی می‌بخشد. عبادت از عقیده برمی‌خیزد و ثمره‌اش به‌صورت ملکات فاضلۀ اخلاقی تجلی می‌یابد. از سوی دیگر روح را صیقل می‌دهد و اعتقادات دینی را مستحکم می‌کند و انسان در سایه آن هر لحظه به سوی قرب الهی حرکت می‌کند. واژگان کلیدی: آثار عبادت، بندگی، اخلاق، عرفان. مقدّمه جلوه‌ها، آثار و برکات فراوان بندگی در سراسر کتاب خدا و سیره و سنّت خاندان عصمت و طهارت(ع) چشم انسان را نوازش می‌دهد و شوق آدمی را برمی‌انگیزد. شرح همه زوایای این بحث در گنجایش یک مقاله نیست؛ بر این اساس می‌کوشیم: 1. از محدودة «عبودیت» فراتر نرویم و حتّی بارزترین مصادیق بندگی (نماز، روزه، حج، دعا و...) را خارج از رسالت این رساله به حساب آوریم. 2. نشان دهیم که عبادت در قرآن کریم، عبادت کننده را هدایت و همراهی می‌کند تا ملکه و روح بندگی را در خود تثبیت کند و از فواید آن بهره ببرد. 3. عبادت کننده را به این باور برسانیم که پرستش یاور و مونس او در مصاف با بحران‌ها و آسیب‌هاست و فرصتی آسمانی و هدیه‌ای رحمانی برای فلاح و پیروزی او در پیکار با امور یاد شده است. 4. عبادت کننده بداند که انزوا از آیین بندگی، ندامت و خسارتی بزرگ در پی دارد و سیر و سلوک عبادی، ارتباط با خدا و هجرت به سوی معبود محبوب، تنها راه رهایی از این خسارت و ندامت است. 5. عبادت کننده خود را تنها نبیند و بداند که سراسر هستی و یکایک موجودات همراه او در صف عبادت ایستاده‌اند و جهان پر از شور و شوق بندگی است: همه هستند سرگردان چو پرگار   پدید آرندة خود را طلبکار  (نظامی گنجوی، بی‌تا: بخش 3) و نیز: از ثری تا به ثریا به عبودیت او   همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود  (سعدی، 1367؛ غزل 26) 6. عبادت کننده را با انگیزة بیشتری برای عبادت به قیام واداریم تا به سوی کمال معنوی حرکت کند؛ استعدادهای الهی نهفته در فطرتش را شکوفا سازد؛ از ظلمات وهم و خیال، از وادی متزلزل شک و از بیابان تاریک روشن و فقرآلود ظنّ بیرون آید و با نور یقین به جنة المأوای امن و ایمان ره یابد. الف) عبادت و عبودیت در لغت و قرآن 1. عبادت در نگاه واژه‌شناسان احمد بن فارس با تشبیه و تمثیل واژة «مُعَبَّد» که یکی از مشتقّات واژة عبد است، این واژه را تشریح می‌کند: المُعبَّد؛ الذّلول، یوصف به البعیر... الطّریق المعبّد و هو المسلوک المذلّل. (ابن‌فارس، 1422: 2 / 702) معبّد به معنای رام شده است، شتر بدان وصف می‌شود ... راه معبّد یعنی راهی که هموار و نرم باشد. فیومی گفته است:  عبادة و هی الانقیاد و الخضوع. (فیومی، بی‌تا: 389) عبادت عبارت است از گردن نهادن و فروتنی. طریحی از قول شیخ ابوعلی چنین می‌نویسد: العبادة هی غایة الخضوع و التذلّل و لذلک لا تحسن الا لله تعالی ... والعباد فی الحدیث و القرآن جمع عبد و هو خلاف الحر... والعبادة بحسب الاصطلاح هی المواظبة علی فعل المأمور به. (طریحی، 1367: 3 / 105) عبادت نهایت فروتنی و رام بودن است، به همین دلیل جز برای خدای متعال نیکو نیست... و عباد در حدیث و قرآن جمع عبد است و عبد در مقابل حرّ است... عبادت در اصطلاح همان مواظبت بر کاری است که بدان فرمان داده شده است. عبادتِ غیر خدا بردگی است؛ بردگی معبودهای گوناگون، که هر یک با دیگری ناسازگار است. قرآن کریم این ناسازگاری را با عبارت «متشاکسون» (ناسازگاران) به تصویر می‌کشد. در مقابل، عبادت خدای یگانه، این بردگی را به بندگی که همان آزادگی و بالندگی است، تبدیل می‌کند. راغب دربارة گسترة بندگان و معنای عبد می‌گوید:  والناس کلّهم عبادالله بل الأشیاء کلّها کذلک لکن بعضها بالتّسخیر و بعضها بالاختیار و جمع العبد الّذی هو مسترق عبید ... و جمع العبد الذی هو عابد عباد ... . (راغب اصفهانی، 1423: 331) ... و مردم همگی بندگان خدای‌اند؛ بلکه همه اشیا چنین‌اند؛ لیکن بعضی به تسخیر و بعضی با اختیار. جمع عبد به معنای بردگی، عبید است... و جمع عبد به معنای بندگی، عباد است... . شَرتونی می‌گوید:  عَبَدَ الله ... طاع له و خضع و ذلّ و خدمه و التزم شرائع دینه و وحده. (الخوری شرتونی، 1427: 3 / 461) عَبَدَ الله؛ یعنی او را اطاعت کرد و خضوع و افتادگی و برای او کار کرد، آداب دین خدا را مراعات نمود و خدا را یگانه دانست. حضرت امام صادق(ع) در تشریح معنای عبودیت فرمود:  العبودیة جوهر کنهها الربوبیة، فما فُقِد من العبودیة وُجِد فی الربوبیة و ما خَفِی من الرّبوبیة اُصیبَ فی العبودیة. (امام صادق(ع)، 1400: 6 ، باب 100) بندگی گوهری است که باطن آن ربوبیت است، پس هرچه از بندگی به دست نیامده باشد، در ربوبیت یافت می‌شود و هرچه از ربوبیت پنهان باشد، می‌توان در بندگی بدان رسید. حضرت امام خمینی(ره) در تفسیر این حدیث شریف می‌فرماید:  کسی که با قدم عبودیت سیر کند و داغ ذلّت بندگی را در ناصیه خود گذارد، وصول به عزّ ربوبیت پیدا کند، طریق وصول به حقایق ربوبیت، سیر در مدارج عبودیت است و آنچه در عبودیت از انّیت و أنانیت مفقود شود، در ظلّ حمایت ربوبیت آن را می‌یابد، تا به جایی رسد که حق تعالی سمع و بصر و دست و پای او شود؛ چنانچه در حدیث صحیح مشهور   بین فریقین وارد است. (امام خمینی، 1380: 8) البته کسی که به این مرتبه ره یابد، به نتایجی می‌رسد که هرگز راضی نمی‌شود آن را از دست بدهد و از این سیر و سلوک و تعالی بازماند. آری! محنت قُرب ز بُعد افزون است   جگر از هیبت قربش خون است هست در قُرب همه بیم زوال   نیست در هجر جز امید وصال  (گیلانی، 1384: 187) حضرت امام خمینی(ره) سالک را به ادامه راه عبودیت تا رسیدن به عزّ ربوبیت تشویق می‌فرماید:  پس سالک الی الله را ضرور است که به مقام ذلّ خود پی برد و نصب العین او ذلّتِ عبودیت و عزّت ربوبیت باشد و هرچه این نظر قوّت گیرد، عبادت روحانی‌تر و روح عبادت قوی‌تر شود. (امام خمینی، 1380: 9) استمرار عبادت، روح را به مرتبۀ عبودیت می‌رساند و انسان را از برکت‌ها و موهبت‌هایی که خدا در اکسیر اعجازآمیز عبودیت قرار داده است، بهره‌مند می‌سازد. امام علی(ع) فرموده:  من قام بشرایط العبودیة اُهِّل للعتق. (تمیمی آمدی، 1388: 8522) هرکس شرایط بندگی را به‌جا آورد، سزاوار آزادگی می‌شود. تدبّر در معنای واژه‌هایی مانند تذلّل، ذلول، انقیاد، خشوع، خشیت و خضوع که اهل لغت آن را در شرح واژة عبادت به کار گرفته‌اند و تحلیل واژه‌های مزبور و آگاهی از حکمت عبادت‌ها در آیات و احادیث، ما را به این نتیجه می‌رساند که انسان برای رسیدن به ساحت قرب، نیازمند عبادت است و می‌خواهد با پرستش، این نیاز فطری را برآورده سازد: معنی الله گفت آن سیبویه   یولهون فی الحوائج هم لدیه صد هزاران عاقل اندر وقت درد   جمله نالان پیش آن دیان فرد  (مولوی، بی‌تا: 34، بیت37) انسان در جستجوی کمال، اسیر طوفان جاذبة محبّت ذات واجب تعالی می‌شود و در صراط عبادت به حرکت درمی‌آید. او با هر عبادتی به خدا نزدیک‌تر می‌شود و هرچه پیش می‌رود، احساس نیاز، شدّت بیشتری می‌گیرد و شوق وصال فزونی می‌یابد: وعدة وصل چون شود نزدیک   آتش عشق شعله‌ور گردد 2 عبادت در قرآن قرآن کریم از دو نوع پیمان خبر می‌دهد: نوع اول: پیمان‌های مقطعی، منطقه‌ای و قومی: مانند پیمان‌هایی که خدا از قوم بنی‌اسرائیل گرفت:  وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکمْ لا تَسْفِکونَ دِماءَکمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکمْ مِنْ دِیارِکمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ. (بقره / 84) و آنگاه که از شما پیمان گرفتیم تا خون همدیگر را مریزید و یکدیگر را از خانه‌هایتان بیرون نکنید، سپس شما اقرار کردید و شما گواه هستید. یا پیمانی که از هر یک از پیامبران گرفت: وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْک وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسَی ابن‌مَرْیمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً. (احزاب / 7) و آنگاه که از پیامبران پیمان گرفتیم و از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم، و از آنان پیمانی استوار گرفتیم. امام علی(ع) نیز از پیمانی سخن یاد می‌کند که خداوند از همة پیامبران گرفت تا به آمدن پیامبر خاتم(ص) بشارت دهند: ... مأخوذاً على النبیین میثاقه ... . (سید رضی، بی‌تا: خ 1 / 44) ... و از همة پیام‌آوران الهی برای او پیمان گرفته شده بود تا از آمدنش خبر دهند ... . نوع دوم: پیمان‌های فراگیر و همیشگی: این گروه از پیمان‌ها سه مصداق برجسته و بسیار مهم زیر را دارند: مصداق نخست: این مصداق دو بخش دارد. یک. پیمان اعتقادی و پذیرش ربوبیت خداوند: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ قالُوا بَلی ... . (اعراف / 172) و آنگاه که پروردگار تو از فرزندان آدم از پشت‌هایشان، ذریه آنان را گرفت و آنان را بر خودشان گواه قرار داد که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بلی ... . دو. پذیرش الوهیت خداوند: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یؤْفَکونَ. (عنکبوت /61) و اگر از آنان [= مشرکان] بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را رام ساخته است، به یقین خواهند گفت: الله. پس چگونه آنان را (از عبادت غیرخدا) برمی‌گردانند؟. وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکثَرُهُمْ لا یعْلَمُونَ. (لقمان / 25) و اگر از آنان [= کافران] بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است، به یقین خواهند گفت: الله، بگو: ستایش مخصوص خداست؛ ولی بیشتر آنان نمی‌دانند. مشرکان و کافران نیز به ربوبیت پروردگار و الوهیت خدای متعال اعتراف و اقرار می‌کنند. مصداق دوم: پیمان عبادی: أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیکمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ٭ وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ. (یس /60 و 61)ای فرزندان آدم مگر از شما پیمان نگرفتیم که شیطان را پرستش نکنید، همانا او دشمن آشکار شماست و اینکه تنها مرا پرستش کنید که راه راست همین است. مصداق سوم: پیمان اخلاقی: وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها ٭ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاها ٭ وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها. (شمس /10 ـ 7)و سوگند به نفس آدمی و آنچه که او را اِستوا و اعتدال بخشید، پس فجور و تقوا را به وی الهام کرد. به یقین هر کس خود را تزکیه کرد، رستگار شد و به یقین کسی که خود را آلوده ساخت، ناکام شد. واکنش فطرت آدمی در رویارویی با این پیمان‌ها را از زبان حافظ می‌شنویم: منم که شهرة شهرم به عشق ورزیدن  منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم  که در طریقت ما کافریست رنجیدن  (حافظ، 1377: 301) تدبّر در مفاد این پیمان‌ها، هندسة جامع دینی را نمایان و جایگاه عبادت را در آن مشخص می‌کند. ب) جایگاه پرستش در هندسة دین 1. عبادت حلقه وصل عقیده و اخلاف شاکلة دین و جغرافیای جامع آن را در سه بخش می‌توان مشاهده کرد: بخش نخست: بینش و نگرش دینی: این بخش اعتقاد به خداوند، اسما و صفات خدا، وحی و نبوت، فرشتگان الهی، کتاب‌های آسمانی، رسالت، امامت، معاد و مانند آن را در بر می‌گیرد. بخش دوم: عبادت و بندگی: این بخش از حقیقت بندگی، مصادیق عبادت، احکام و مقررات و آثار و برکات عبودیت، و تصویر چهرة بندگان فرهیخته سخن می‌گوید و آسیب‌های عرصة یگانه‌پرستی (پرستش خدای یگانه) است، مانند شرک، ریا و عجب را معرفی می‌کند. بخش سوم: امور اخلاقی، ملکات نفسانی و فضایل و رذائل: این امور در روح انسان ظاهر می‌شوند و به پایداری و ثبات می‌رسند و به گونه‌ای با خلقت او می‌آمیزند که گویا بخشی از آفرینش هستند. به همین جهت خَلْق و خُلق از یک ریشه‌اند. بخش سوم از بخش دوم نشأت می‌گیرد و بخش دوم محصول بخش نخست است. به بیانی روشن‌تر، به هر اندازه جهان‌بینی و نگرش انسان به نظام هستی، آفرینندة جهان، اسما و صفات جمال و جلال الهی عمق بیشتری داشته باشد، بنده با انگیزه، نشاط، انس و محبّت افزون‌تر در برابر ذات مستجمع همة کمال‌ها و آفرینندة هستی کرنش می‌کند و البتّه عبادت نیز هرچه از حضور قلب، اخلاص و معرفت بهره‌مند باشد، عبادت کننده را در حوزة جهان‌بینی با شتاب بیشتری به سوی «یقین» پیش می‌برد و در حوزة مبانی اخلاقی، ملکه «تقوا» را در او استحکام می‌بخشد، پس عبادت واسطه بین عقیده و اخلاق است؛ از سویی خاستگاه ملکات اخلاقی است؛ چراکه فضایل اخلاقی از کرامت نفس نشأت می‌گیرد؛ در حالی که «کرامت» ثمرة تقوا و «تقوا» ثمرة «عبادت» است؛ و از سوی دیگر با پیدایش فضایل اخلاقی، انسانْ مستعدّ حضور در مدارج بالاترِ بندگی می‌شود. این اثرگذاری و اثرپذیری متقابل همان‌گونه که بین عقیده و عبادت جریان دارد، بین عبادت و اخلاق نیز جاری است؛ به‌گونه‌ای که می‌توان گفت عبادت از عقیده برمی‌خیزد و خاستگاه ملکات اخلاقی می‌شود و اخلاق به عبادت عمق و لطافت می‌دهد و عبادتْ پرستش کننده را به قلّة یقین می‌رساند. 2. فطری بودن روح پرستش عبادت و نیایش خدای یگانه همزاد آدمی است و همواره با او خواهد ماند. پیام‌آوران الهی نیز هرجا سخن از عبادت به میان آورده و مردم را بدان فراخوانده‌اند، در مقام اصلاح و پیرایش رفتار عبادی و چگونگی نیایش برآمده‌اند و مردم را از عبادت غیرخدا بازداشته و به عبادت خدای یگانه فرا خوانده‌اند. آنان در حالی آمده‌اند که مردم مشغول پرستش بودند. به عبارتی دیگر، انبیا مؤسس پرستش نبودند و مردم نیز بندگی را با پیشنهاد آنان آغاز نکردند؛ بلکه روح پرستشجوی خود را به رهبری آنان به سوی خدای یگانه متوجه کرده‌اند.بنا بر آنچه گفتیم، بندگی خاستگاه فطری دارد؛ چراکه: اولاً: همگانی است؛ یعنی همة انسان‌ها اهل پرستش‌اند و زندگی انسان‌ها در طول تاریخ و در همه جای زمین گواه این مدعاست: رفتم به در صومعة عابد و زاهد   دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد در میکده رهبانم و در صومعه عابد عابد  گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه  (شیخ بهایی، بی‌تا: 77) ثانیاً: همه‌جایی است و به بخشی از جغرافیای زمین یا قوم و قبیله‌ای خاص اختصاص ندارد. ثالثاً: همیشگی است؛ یعنی پرستش، نیایش و راز و نیاز با جلوه‌های گوناگون خود همراه با پیدایش انسان، بخش قابل توجهی از زندگی آدمیان را در برگرفته است: خلقان همه به فطرت توحید زاده‌اند   این شرک عارضی بود و عارضی یزُول از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق  این است سرّ عشق که حیران کند عقول (محمدرضا قمشه‌ای، به نقل از: مطهری، عدل الهی: 330) فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها ... . (روم / 30) پس روی خود را به سوی آیین خالص پایدار کن؛ همان فطرتی که خداوند همة مردم را بر آن آفریده است ... . به همین دلیل راه بندگی همواره، دلپذیر، جذّاب و هموار بوده است و عبادت کننده با انگیزه و نشاط در راه آن گام نهاده است؛ چراکه همواره هماهنگی آیین بندگی و فطرت خویش را به خوبی درمی‌یابد و گرنه، بندگی عالمگیر نمی‌شد و تنور عشق و دلدادگی داغ نمی‌ماند و بازار حبّ و شیدایی را گرم نمی‌کرد. تا که از جانب معشوق نباشد کششی   کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد این جاذبه و کشش کار را به جایی می‌رساند که به گفتة حافظ: در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد   حالتی رفت که محراب به فریاد آمد  (حافظ، 1377: 181) عبادت کننده جان خویش را با انگیزة فطری، در کف می‌گیرد و خانة محبوب را می‌جوید، تا آنجا که مجنون عامری می‌گوید: و ما حبّ الدیار شغفن قلبی  ولکن حبّ من سکن الدّیار (امام خمینی، 1380: 216، به نقل از جامع الشواهد) دوستی شهر و دیار دلم را نبرده است؛ بلکه دل در گرو دوستی کسی سپرده‌ام که ساکن و صاحب آن شهر و دیار است. او براساس «... إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ» (بقره / 56) و نیز براساس «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُکمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها...» (نساء / 58) می‌خواهد جان خویش را به جانِ جانان تسلیم کند: این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست   روزی رخش ببینم و تسلیم او کنم  (حافظ، 1377: 278) پرستش‌کننده، معبود خویش را در همه‌جا و همه‌چیز و میان انواع مراسم و مناسک عبادی می‌جوید و برای رسیدن به این مقصد همواره می‌کوشد: هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو   هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو در میکده و دیر که جانانه تویی تو   مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه  (شیخ بهایی، بی‌تا: 77) آیة کریمة «إِیّاک نَعْبُدُ وَ إِیّاک نَسْتَعِینُ» (حمد / 4) نیز سخن فطرت است که خداوند آن را بر زبان انسان جاری کرده است. 3. هدف آفرینش خدای متعال جن و انس را برای رسیدن به مقصد عبودیت و بندگی آفریده: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُونِ. (ذاریات / 56) و جن و انس را جز برای آنکه پرستش کنند، نیافریدم. این بدان معناست که: اولاً: عبادت همگانی است؛ حتّی کافران از چرخة عبادت بیرون نیستند، هرچند به جای پرستش معبود یگانه، غیرخدا را بپرستند! چون عبادت بود مقصود از بشر  شد عبادتگاه گردنکش سقر  (مولوی: دفتر سوم، 4) جز عبادت، هر کاری انسان را از هدف بازمی‌دارد. این در حالی است که می‌تواند زندگی خود را به گونه‌ای سامان دهد و روابط خویش را با خدا چنان هماهنگ سازد که همة کارهایش عبادت شمرده شود: قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکی وَ مَحْیای وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. (انعام / 162) بگو بی‌گمان نماز و عبادات من و زندگی و مرگ من، همه برای خدا پروردگار جهانیان است. بر این اساس، عنصر عبودیت باید وجه مشترک همة امور زندگی باشد. کشاورز باید کشت و کار خود را با نیت و توجه به معبود و برای رضای خدا انجام دهد، معلم تعلیم خود را، طبیب طبابت خویش را و ... برای خشنودی خدا و به رسم بندگی معبودِ یگانه به جای آورند، حتی خواب و خوراک خود را از این قاعده مستثنی نکنند. آموزه‌های دینی و آداب شرعی مربوط به کار و خواب و خوراک و مانند آن نشان می‌دهند که این امور بستر مناسب و فرصت مساعدی برای عبادت و پرورش روح پرستشگری است و انسان را به جایگاه عبودیت می‌رساند. 4. هدف بعثت خدای متعال هدف بعثت پیام‌آوران خود را، مانند هدف آفرینش، عبادت معرفی می‌کند. این حقیقت را در دو گروه از آیات قرآن کریم می‌توان مشاهده کرد: یک. هدف اختصاصی رسالت هر یک از پیام‌آوران الهی: لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکمْ مِنْ إِلهٍ غَیرُهُ إِنِّی أَخافُ عَلَیکمْ عَذابَ یوْمٍ عَظِیمٍ ٭ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراک فِی ضَلالٍ مُبِینٍ ٭ قالَ یا قَوْمِ لَیسَ بِی ضَلالَةٌ وَ لکنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ ٭ أُبَلِّغُکمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنْصَحُ لَکمْ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ. (اعراف / 62 ـ 59) همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ او گفت: ای قوم من، خدا را بپرستید، هیچ معبودی جز او برای شما نیست، من برای شما از عذاب روزی بزرگ بیمناکم. بزرگان قوم او گفتند: به راستی ما تو را در گمراهی آشکار می‌بینیم. گفت: ای قوم من، هیچ گونه گمراهی در من نیست؛ بلکه فرستاده‌ای از پروردگار جهانیانم. رسالت‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و خیر شما را می‌خواهم و از خداوند چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید. وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکمْ مِنْ إِلهٍ غَیرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ ٭ قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراک فِی سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّک مِنَ الْکاذِبِینَ ٭ قالَ یا قَوْمِ لَیسَ بِی سَفاهَةٌ وَ لکنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ ٭ أُبَلِّغُکمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنَا لَکمْ ناصِحٌ أَمِینٌ. (اعراف / 68 ـ 65) و به سوی قوم عاد برادرشان هود را [فرستادیم]. گفت: ای قوم من، خدا را بپرستید، هیچ معبودی جز او برای شما نیست، آیا تقوا پیشه نمی‌کنید؟ بزرگان قوم او گفتند: به راستی ما تو را در سبک‌سری می‌بینیم و به راستی ما تو را از دروغ‌گویان می‌دانیم. گفت: ای قوم من، هیچ‌گونه سبک‌سری در من نیست؛ بلکه من فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیانم. رسالت‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و من برای شما خیرخواهی امین هستم. وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکمْ مِنْ إِلهٍ غَیرُهُ قَدْ جاءَتْکمْ بَینَةٌ مِنْ رَبِّکمْ ... ٭ ... فَتَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکمْ رِسالَةَ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکمْ وَ لکنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ. (اعراف / 79 ـ 73) و به سوی ثمود برادرشان صالح را [فرستادیم]. گفت: ای قوم من، خدا را بپرستید، هیچ معبودی جز او برای شما نیست، از سوی پروردگارتان معجزه‌ای آشکار برای شما آمده است... و [صالح] از آنان روی برتافت، و گفت: ای قوم من، رسالت پروردگارم را به شما می‌رسانم و برای شما خیرخواهی کردم؛ ولی شما خیرخواهان را دوست ندارید. وَ إِلى مَدْینَ أَخاهُمْ شُعَیباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکمْ مِنْ إِلهٍ غَیرُهُ قَدْ جاءَتْکمْ بَینَةٌ مِنْ رَبِّکمْ ... . (اعراف / 85) و به سوی مدین برادرشان شعیب را [فرستادیم]. گفت: ای قوم من، خدا را بپرستید، هیچ معبودی جز او برای شما نیست، از سوی پروردگارتان معجزه‌ای آشکار برای شما آمده است ... وَ إِبْراهِیمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکمْ خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ تَعْلَمُونَ ٭ إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یمْلِکونَ لَکمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْکرُوا لَهُ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ. (عنکبوت / 16 و 17) و ابراهیم را [فرستادیم] آنگاه که به قوم خود گفت: خدا را بپرستید و تقوای او را پیشه سازید. اگر بدانید، این برای شما بهتر است. آنچه را شما به جای خدا می‌پرستید، جز بت‌هایی نیستند و دروغی می‌سازید. بی‌گمان کسانی را که به جای خدا می‌پرستید، هیچ رزقی برای شما ندارند، رزق را تنها نزد خدا جستجو کنید، و او را بپرستید و سپاس او را به جای آورید، به سوی او بازگردانده می‌شوید. ... وَ قالَ الْمَسِیحُ یا بَنِی‌إِسْرائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکمْ إِنَّهُ مَنْ یشْرِک بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ. (مائده / 72) ... و مسیح گفت: ای بنی‌اسرائیل خداوند پروردگار من و پروردگار خود را بپرستید؛ به راستی هرکس برای خداوند شریکی قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام کند و جایگاه او آتش است و یاوری برای ستمکاران نیست. دربارة دعوت رسول خدا(ص) به پرستش خدای یگانه و دوری از پرستش غیرخدا، آیات زیادی در قرآن کریم هست. در اینجا به یک نمونه بسنده می‌کنیم: قُلْ یا أَهْلَ الْکتابِ تَعالَوْا إِلی کلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِک بِهِ شَیئاً وَ لا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ. (آل‌عمران / 64) بگو: ای اهل کتاب، بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است، که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نیاوریم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد، پس اگر سر باز زنند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم. امام علی(ع) نیز هدف بعثت رسول اکرم(ص) را چنین تشریح می‌کند: فَبَعَثَ مُحمَّداً(ص) بِالْحَقِّ لِیخْرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأوْثَانِ إلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّیطانِ إلَى طاعَتِهِ بِقُرْآنٍ قَدْ بَینَهُ وَ أحْکمَهُ لِیعْلَمَ الْعِبَادُ رَبّهُمْ إذْ جَهِلُوهُ وَ لِیقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إذْ جَحَدُوهُ وَ لِیثْبِتُوهُ بَعْدَ إذْ أنْکرُوهُ ... . (سید رضی، بی‌تا: خ 147) خداوند محمد(ص) را به حقّ برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بت‌ها بیرون آورد و به پرستش خود دعوت کند، و آنان را از اطاعت شیطان برهاند و به اطاعت خویش برساند و [این دعوت را] به وسیلة قرآنی که آن را روشن و استوار کرد، تا بندگانی که پروردگار خود را نمی‌شناختند، او را بشناسند و آنان که او را انکار می‌کردند، نسبت به او اقرار کنند و نیز برای آنکه وجود او را پس از انکار، اثبات کنند. دو. هدف مشترک و عمومی رسالت پیامبران الهی: وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ... . (نحل / 36) و همانا در هر امتی رسولی برانگیختیم تا خدا را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید ... . وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحِی إِلَیهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ. (انبیاء / 25) و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم؛ مگر آنکه به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست، پس تنها مرا بپرستید. همان‌گونه که هدف آفرینش انسان، بندگی است، هدف بعثت پیامبران و خواستة فطری هر انسانی نیز باید بندگی باشد؛ چراکه معقول نیست خدای حکیم انسان را به مقصد عبودیت بیافریند؛ اما پیام‌آوران خود را برای تأمین هدف دیگری برانگیزد یا ساختار فطرت انسان‌ها را متوجه سمت و سوی دیگری کند. منابع و مآخذ 1. قرآن کریم. 2. سید رضی، نهج‌البلاغه، 1385، ترجمه محمد دشتی، قم، مؤسسه امیرالمؤمنین(ع). 3. امام صادق(ع).، 1400 ق، مصباح الشریعة فی حقیقة العبودیة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات. 4. ابن‌فارس، ابوالحسین احمد، 1422 ق، مقاییس اللّغة، بیروت، دار احیاء التراث العربی. 5. امام ‌خمینی(ره)، سید روح‌الله، 1380، آداب نماز، تهران، مؤسسه چاپ و نشر آثار امام(ره). 6. تمیمی‌آمدی، عبدالواحد، 1388، غرر الحکم و درر الکلم، بی‌جا، علمدار. 7. جعفری، محمدتقی، 1386، فلسفه و هدف زندگی، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری. 8. حافظ، شمس‌الدین محمد، 1377، دیوان اشعار، تهران، ققنوس. 9. الخوری الشرتونی، سعید، 1427 ق، اقرب الموارد، تهران، اسوه. 10. راغب‌ اصفهانی، 1423 ق، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی. 11. سعدی، 1367، کلیات، به اهتمام محمدعلی فروغی، تهران، امیرکبیر. 12. شیخ بهایی، بهاءالدین، بی‌تا، کلیات اشعار، بی‌جا، محمودی. 13. طباطبایی، سید محمدحسین، 1393 ق، المیزان فی التفسیر القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان. 14. طریحی، فخرالدین، 1367، مجمع البحرین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی. 15. فیومی، احمد بن محمد بن علی المقری، بی‌تا، المصباح المنیر، بیروت، المکتبة العلمیة. 16. کلینی، محمد بن یعقوب، 1365، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه. 17. گیلانی، محمدمهدی، 1384، شرح مناجات شعبانیه، قم، سایه. 18. مجلسی، محمدباقر، 1404 ق، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء. 19. محمدی ری‌شهری، محمد، 1379، میزان الحکمة، قم، دارالحدیث. 20. مطهری، مرتضی، 1374، مجموعه آثار، تهران، صدرا. 21. مولوی رومی، جلال‌الدین محمد، بی‌تا، مثنوی معنوی، بی‌جا، چاپ کلاله خاور. 22. نظامی گنجوی، بی‌تا، خمسه، خسرو و شیرین، سایت:        www.ganjoor.net. عبدالکریم عابدینی/ مربی گروه معارف اسلامی دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) قزوین منبع: فصلنامه قرآن و متون اسلامی شماره3 ادامه دارد............

93/01/27 - 03:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن