تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833025971
نهج البلاغه ، انديشه امام على (علیه السلام)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نهج البلاغه ، انديشه امام على (علیه السلام) نويسنده:شهید علامه مرتضى مطهرى(رحمت الله علیه) اين مجموعه نفيس... اين مجموعه نفيس و زيبا به نام«نهج البلاغه»كه اكنون در دست ماست و روزگار از كهنه كردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افكار و انديشههاى نوتر و روشنتر مرتبا به ارزش آن افزوده است، منتخبى از«خطابهها»و«دعاها»و«وصايا»و«نامهها»و«جملههاى كوتاه»مولاى متقيان على عليه السلام است كه به وسيله سيد شريف بزرگوار«رضى»(رضوان الله عليه)در حدود هزار سال پيش گردآورى شده است. آنچه ترديد ناپذير است اين است كه على عليه السلام چون مرد سخن بوده است،خطابههاى فراوان انشاء كرده،و همچنين به تناسبهاى مختلف جملههاى حكيمانه كوتاه فراوان از او شنيده شده است، همچنانكه نامههاى فراوان مخصوصا در زمان خلافت نوشته است،و مردم مسلمان علاقه و نايتخاصى به حفظ و ضبط آنها داشتهاند. مسعودى كه تقريبا صد سال پيش از سيد رضى مىزيسته است(اواخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجرى)در جلد دوم مروج الذهب تحت عنوان«فى ذكر لمع من كلامه و اخباره و زهده»مىگويد:«آنچه مردم از خطابههاى على در مقامات مختلف حفظ كردهاند (1) بالغ بر چهار صد و هشتاد و اندى مىشود. على عليه السلام آن خطابهها را بالبديهه و بدون يادداشت و پيشنويس انشاء مىكرد،و مردم،هم الفاظ آن را مىگرفتند و هم عملا از آن بهرهمند مىشدند.» گواهى دانشمند خبير و متتبعى مانند مسعودى مىرساند كه خطابههاى على چقدر فراوان بوده است.در نهج البلاغه تنها239 قسمتبه نام خطبه نقل شده است،در صورتى كه مسعودى چهار صد و هشتاد و اندى آمار مىدهد و بعلاوه اهتمام و شيفتگى طبقات مختلف را بر حفظ و ضبط سخنان مولى مىرساند. سيد رضى و نهج البلاغه سيد رضى شخصا شيفته سخنان على عليه السلام بوده است.او مردى اديب و شاعر و سخنشناس بود. ثعالبى كه معاصر وى بوده دربارهاش گفته است: «او امروز شگفتترين مردم عصر و شريفترين سادات عراق است و گذشته از اصالت نسب و حسب،به ادب روشن و فضل كامل آراسته شده است...او از همه شعراى آل ابيطالب برتر استبا اينكه آل ابيطالب شاعر برجسته فراوان دارند.اگر بگويم در همه قريش شاعرى به اين پايه نرسيده است،دور از صواب نگفتهام.» (2) سيد رضى به خاطر همين شيفتگى كه به ادب عموما و به كلمات على عليه السلام خصوصا داشته است، بيشتر از زاويه فصاحت و بلاغت و ادب به سخنان مولى مىنگريسته است،و به همين جهت در انتخاب آنها اين خصوصيت را در نظر گرفته است،يعنى آن قسمتها بيشتر نظرش را جلب مىكرده است كه از جنبه بلاغتبرجستگى خاص داشته است،و از اين رو نام مجموعه منتخب خويش را«نهج البلاغه»نهاده است،و به همين جهت نيز اهميتى به ذكر مآخذ و مدارك نداده است،فقط در موارد معدودى به تناسب خاصى نام كتابى را مىبرد كه آن خطبه يا نامه در آنجا آمده است. در يك مجموعه تاريخى و يا حديثى،در درجه اول بايد سند و مدرك مشخص باشد و گرنه اعتبار ندارد، ولى ارزش يك اثر ادبى در لطف و زيبايى و حلاوت و شيوايى آن است.در عين حال نمىتوان گفت كه سيد رضى از ارزش تاريخى و ساير ارزشهاى اين اثر شريف غافل و تنها متوجه ارزش ادبى آن بوده است. خوشبختانه در عهدها و عصرهاى متاخرتر افراد ديگرى در پى گردآورى اسناد و مدارك نهج البلاغه بر آمدهاند و شايد از همه مشروحتر و جامعتر كتابى استبه نام«نهج السعادة فى مستدرك نهج البلاغه»كه در حال حاضر به وسيله يكى از فضلاى متتبع و ارزشمند شيعه عراق به نام محمد باقر محمودى در حال تكوين است.در اين كتاب ذى قيمت مجموعه سخنان على عليه السلام اعم از خطب، اوامر،كتب و رسائل،وصايا،ادعيه،كلمات قصار جمع آورى شده است.اين كتاب شامل نهج البلاغه فعلى و قسمتهاى علاوهاى است كه سيد رضى آنها را انتخاب نكرده و يا در اختيارش نبوده است،و ظاهرا جز قسمتى از كلمات قصار،مدارك و مآخذ همه به دست آمده است.تاكنون چهار جلد از اين كتاب چاپ و منتشر شده است. اين نكته نيز ناگفته نماند كه كار گردآورى مجموعهاى از سخنان على عليه السلام منحصر به سيد رضى نبوده است،افراد ديگرى نيز كتابهاى با نامهاى مختلف در اين زمينه تاليف كردهاند.معروفترين آنها غرر و درر آمدى است كه محقق جمال الدين خوانسارى آن را به فارسى شرح كرده است و اخيرا به همت فاضل متتبع عاليقدر آقاى مير جلال الدين محدث ارموى،از طرف دانشگاه تهران چاپ شده است.على الجندى رئيس دانشكده علوم در دانشگاه قاهره در مقدمهاى كه بر كتاب على بن ابيطالب، شعره و حكمه نوشته است،چند كتاب و نسخه از اين مجموعهها نام مىبرد كه برخى از آنها به صورت خطى مانده است و هنوز چاپ نشده است،از اين قرار: 1.دستور معالم الحكم،از قضاعى صاحب الخطط. 2.نثر اللئالى.اين كتاب به وسيله يك مستشرق روسى در يك جلد ضخيم ترجمه و منتشر شده است.3. حكم سيدنا على عليه السلام،نسخه خطى در دار الكتب المصرية. دو امتياز كلمات امير المؤمنين عليه السلام از قديمترين ايام با دو امتياز همراه بوده است و با اين دو امتياز شناخته مىشده است:يكى فصاحت و بلاغت،و ديگر چند جانبه بودن و به اصطلاح امروز چند بعدى بودن.هر يك از اين دو امتياز به تنهايى كافى است كه به كلمات على عليه السلام ارزش فراوان بدهد ولى توام شدن ايندو با يكديگر،يعنى اينكه سخنى در مسيرها و ميدانهاى مختلف و احيانا متضاد رفته و در عين حال كمال فصاحت و بلاغتخود را در همه آنها حفظ كرده باشد،سخن على عليه السلام را قريب به حد اعجاز قرار داده است و به همين جهتسخن على در حد وسط كلام مخلوق و كلام خالق قرار گرفته است و در بارهاش گفتهاند:«فوق كلام المخلوق و دون كلام الخالق». زيبايى اين امتياز نهج البلاغه براى فردى كه سخنشناس باشد و زيبايى سخن را درك كند،نياز به توضيح و توصيف ندارد.اساس زيبايى درك كردنى است نه وصف كردنى.نهج البلاغه پس از نزديك چهارده قرن براى شنونده امروز همان لطف و حلاوت و گيرندگى و جذابيت را دارد كه براى مردم آن روز داشته است.ما نمىخواهيم در مقام اثبات اين مطلب بر آييم،به تناسب بحث،گفتگويى در باره تاثير و نفوذ سخن على در دلها و در بر انگيختن اعجابها-كه از زمان خود آن حضرت تا امروز با اينهمه تحولات و تغييراتى كه در فكرها و ذوقها پيدا شده،ادامه دارد-انجام مىدهيم و از زمان خود آن حضرت آغاز مىكنيم. ياران على عليه السلام خصوصا آنان كه از سخنورى بهرهاى داشتند،شيفته سخنانش بودند.ابن عباس يكى از آنهاست.ابن عباس،آنچنان كه جاحظ در البيان و التبيين نقل مىكند،خود خطيبى بردستبوده است. (3) وى اشتياق خود را به شنيدن سخنان على عليه السلام و لذت بردن خويش را از سخنان نغز آن حضرت كتمان نمىكرده است.چنانكه هنگامى كه على عليه السلام خطبه معروف«شقشقيه»را انشاء فرمود،ابن عباس حضور داشت،در اين بين،مردى از اهل سواد كوفه نامهاى كه مشتمل بر مسائلى بود به دست آن حضرت داد و سخن قطع شد.على عليه السلام پس از قرائت آن نامه،با آنكه ابن عباس تقاضا كرد سخن را ادامه دهد ادامه نداد.ابن عباس گفت:هرگز در عمر خود از سخنى متاسف نشدم آنچنان كه بر قطع اين سخن متاسف شدم. ابن عباس در مورد يكى از نامههاى كوتاه على كه به عنوان خودش صادر شده مىگويد:«بعد از سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از هيچ سخنى به اندازه اين سخن سود نبردم» (4) . معاوية بن ابى سفيان كه سرسختترين دشمنان وى بود،به زيبايى و فصاحتخارقالعاده سخن او معترف بود. محقن بن ابى محقن به على عليه السلام پشت مىكند و به معاويه رو مىآورد و براى اينكه دل معاويه را كه از كينه على عليه السلام مىجوشد خرسند سازد گفت:از نزد بى زبانترين مردم به نزد تو آمدم. آنچنان اين چاپلوسى مشمئز كننده بود كه خود معاويه او را ادب كرد.گفت:واى بر تو!على بىزبانترين افراد است؟!قريش پيش از على از فصاحت آگاهى نداشت،على به قريش درس فصاحت آموخت. تاثير و نفوذ آنان كه پاى منبر او مىنشستند،سخت تحت تاثير قرار مىگرفتند.مواعظ وى دلها را مىلرزانيد و اشكها را جارى مىساخت.هنوز هم كدام دل است كه خطبههاى موعظهاى على عليه السلام را بخواند و يا گوش كند و به لرزه در نيايد.سيد رضى پس از نقل خطبه معروف«الغراء» (5) مىگويد:وقتى كه على عليه السلام اين خطابه را القا كرد بدنها لرزيد،اشكها جارى شد،دلها به تپش افتاد! همام بن شريح از ياران وى است.دلى از عشق خدا سرشار و روحى از آتش معنى شعلهور داشت.با اصرار و ابرام از على عليه السلام مىخواهد سيماى كاملى از پارسايان ترسيم كند.على از طرفى نمىخواهد جواب ياس بدهد و از طرفى مىترسد همام تاب شنيدن نداشته باشد،لذا با چند جمله مختصر سخن را كوتاه مىكند.اما همام راضى نمىشود بلكه آتش شوقش تيزتر مىگردد،بيشتر اصرار مىكند و او را سوگند مىدهد.على شروع به سخن كرد.در حدود 105 صفت (6) در اين ترسيم گنجانيد و هنوز ادامه داشت.اما هرچه سخن على ادامه مىيافت و اوج مىگرفت،ضربان قلب همام بيشتر مىشد و روح متلاطمش متلاطمتر مىگشت و مانند مرغ محبوسى مىخواست قفس تن را بشكند.ناگهان فرياد هولناكى جمع شنوندگان را متوجه خود كرد.فرياد كننده كسى جز همام نبود.وقتى كه بر بالينش رسيدند قالب تهى كرده و جان به جان آفرين تسليم كرده بود. على فرمود:«من از همين مىترسيدم.عجب!مواعظ بليغ با دلهاى مستعد چنين مىكند؟!» اين بود عكس العمل معاصران على در برابر سخنانش. اعترافات على عليه السلام يگانه كسى است كه بعد از رسول خدا كه مردم به حفظ و ضبط سخنانش اهتمام داشتند. ابن ابى الحديد از عبد الحميد كاتب-كه در فن نويسندگى ضرب المثل است (7) و در اوايل قرن دوم هجرى مىزيسته است-نقل مىكند كه گفت:هفتاد خطبه از خطبههاى على عليه السلام را حفظ كردم و پس از آن ذهنم جوشيد كه جوشيد. على الجندى نيز نقل مىكند كه از عبد الحميد پرسيدند:چه چيز تو را به اين پايه از بلاغت رساند؟ گفت:«حفظ كلام الاصلع» (8) از بركردن سخنان على. عبد الرحيم بن نباته ضرب المثل خطباى عرب است در دوره اسلامى.وى اعتراف مىكند كه سرمايه فكرى و ذوقى خود را از على عليه السلام گرفته است.وى به نقل ابن ابى الحديد در مقدمه شرح نهج البلاغه مىگويد: «صد فصل از سخنان على را حفظ كردم و به خاطر سپردم و همانها براى من گنجى پايان ناپذير بود.» جاحظ،اديب سخندان و سخنشناس معروف-كه از نوابغ ادب است و در اوايل قرن سوم هجرى مىزيسته است و كتاب البيان و التبيين وى يكى از اركان چهارگانه ادب به شمار آمده است (9) -مكرر در كتاب خويش ستايش و اعجاب فوق العاده خود را نسبتبه سخنان على عليه السلام اظهار مىدارد. از گفتههاى وى بر مىآيد كه در همان وقتسخنان فراوانى از على عليه السلام در ميان مردم پخش بوده است. در جلد اول البيان و التبيين (10) راى و عقيده كسانى را نقل مىكند كه صمت و سكوت را ستايش و سخن زياد را نكوهش كردهاند.جاحظ مىگويد: «سخن زياد كه نكوهش شده استسخن بيهوده است نه سخن مفيد و سودمند،و گرنه على بن ابيطالب و عبد الله بن عباس نيز سخن فراوان داشتهاند.» جاحظ در همان جلد اول (11) اين جمله معروف را از على عليه السلام نقل مىكند:«قيمة كل امرىء ما يحسنه» (12) .آنگاه بيش از نيم صفحه اين جمله را ستايش مىكند و مىگويد: «در همه كتاب ما اگر جز اين يك جمله نبود،كافى بلكه كفايتبود.بهترين سخن آن است كه كم آن،تو را از بسيارش بىنياز كند و معنى در لفظ پنهان نشده باشد بلكه ظاهر و نمودار باشد.» آنگاه مىگويد: و كان الله عز و جل قد البسه من الجلالة و غشاه من نور الحكمة على حسب نية صاحبه و تقوا قائله. گويا خداوند جامهاى از جلالت و پردهاى از نور حكمت،متناسب با نيت پاك و تقواى گويندهاش،بر اين جمله كوتاه پوشانيده است... جاحظ در همين كتاب،آنجا كه مىخواهد در باره سخنورى صعصعة بن صوحان (13) بحث كند مىگويد: «از هر دليلى بالاتر بر سخنورى او اين است كه على گاهى مىنشست و از او مىخواستسخنرانى كند.» سيد رضى جمله معروفى در ستايش و توصيف سخنان مولى عليه السلام دارد. مىگويد: كان امير المؤمنين عليه السلام مشرع الفصاحة و موردها و عنه اخذت قوانينها و على امثلته حذا كل قائل خطيب و بكلامه استعان كل واعظ بليغ و مع ذلك فقد سبق و قصروا،و تقدم و تاخروا.لان كلامه عليه السلام الكلام الذى عليه مسحة من العلم الالهى و فيه عبقة من الكلام النبوى. امير المؤمنين آبشخور فصاحت و ريشه و زادگاه بلاغت است.اسرار مستور بلاغت از وجود او ظاهر گشت و قوانين آن از او اقتباس شد.هر گوينده سخنور از او دنباله روى كرد و هر واعظ سخندانى از سخن او مدد گرفت.در عين حال به او نرسيدند و از او عقب ماندند،بدان جهت كه بر كلام او نشانهاى از دانش خدايى و بويى از سخن نبوى موجود است. ابن ابى الحديد از علماى معتزلى قرن هفتم هجرى است.او اديبى ماهر و شاعرى چيرهدست است و چنانكه مىدانيم سختشيفته كلام مولى است و مكرر در خلال كتاب خود شيفتگى خويش را ابراز مىدارد.در مقدمه كتاب خويش مىگويد: «به حق،سخن على را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر خواندهاند.مردم همه دو فن خطابه و نويسندگى را از او فرا گرفتهاند...همين كافى است كه يك دهم بلكه يك بيستم آنچه مردم از سخنان على گردآورده و نگهدارى كردهاند،از سخنان هيچكدام از صحابه رسول اكرم-با آنكه فصحايى در ميان آنها بوده است-نقل نكردهاند،و باز كافى است كه مردى مانند جاحظ در البيان و التبيين و ساير كتب خويش ستايشگر اوست.» ابن ابى الحديد در جلد چهارم كتاب خود در شرح نامه امام به عبد الله بن عباس پس از فتح مصر به دستسپاهيان معاويه و شهادت محمد بن ابى بكر،كه امام خبر اين فاجعه را براى عبد الله به بصره مىنويسد (14) ،مىگويد: «فصاحت را ببين كه چگونه افسار خود را به دست اين مرد داده و مهار خود را به او سپرده است.نظم عجيب الفاظ را تماشا كن،يكى پس از ديگرى مىآيند و در اختيار او قرار مىگيرند،مانند چشمهاى كه خود به خود و بدون زحمت از زمين بجوشد.سبحان الله!جوانى از عرب در شهرى مانند مكه بزرگ مىشود،با هيچ حكيمى برخورد نكرده است اما سخنانش در حكمت نظرى بالا دستسخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته است،با اهل حكمت عملى معاشرت نكرده است اما از سقراط بالاتر رفته است، ميان شجاعان و دلاوران تربيت نشده است زيرا مردم مكه تاجر پيشه بودند و اهل جنگ نبودند،اما شجاعترين بشرى از كار در آمد كه بر روى زمين راه رفته است.از خليل بن احمد پرسيدند:على عليه السلام شجاعترين استيا عنبسه و بسطام؟گفت:«عنبسه و بسطام را با افراد بشر بايد مقايسه كرد،على ما فوق افراد بشر است.»اين مرد فصيحتر از سبحان بن وائل و قس بن ساعده از كار در آمد و حال آنكه قريش كه قبيله او بودند افصح عرب نبودند،افصح عرب«جرهم»است هر چند زيركى زيادى ندارند...» در آيينه اين عصر از چهارده قرن پيش تاكنون،جهان هزاران رنگ به خود گرفته،فرهنگها تغيير و تحول يافته و ذائقهها دگرگون شده است.ممكن است كسى بپندارد كه فرهنگ قديم و ذوق قديم سخن على را مىپسنديد و در برابرش خاضع بود،فكر و ذوق جديد به نحو ديگرى قضاوت مىكند.اما بايد بدانيم كه سخن على عليه السلام چه از نظر صورت و چه از نظر معنى محدود به هيچ زمان و هيچ مكانى نيست،انسانى و جهانى است.ما بعدا در اين باره بحثخواهيم كرد.فعلا به موازات اظهار نظرهايى كه در قديم در اين زمينه شده است،اظهار نظرهاى صاحب نظران عصر خود را اندكى منعكس مىكنيم. مرحوم شيخ محمد عبده،مفتى اسبق مصر،از افرادى است كه تصادف و دورى از وطن او را با نهج البلاغه آشنا مىكند و اين آشنايى به شيفتگى مىكشد و شيفتگى،به شرح اين صحيفه مقدس و تبليغ آن در ميان نسل جوان عرب منجر مىگردد.!365 وى در مقدمه شرح خود مىگويد: «در همه مردم عرب زبان يك نفر نيست مگر آنكه معتقد استسخن على عليه السلام بعد از قرآن و كلام نبوى شريفترين و بليغترين و پرمعنىترين و جامعترين سخنان است.» على الجندى،رئيس دانشكده علوم در دانشگاه قاهره،در مقدمه كتاب على بن ابيطالب،شعره و حكمه در باره نثر على عليه السلام مىگويد: «نوعى خاص از آهنگ موسيقى كه بر اعماق احساسات پنجه مىافكند در اين سخنان هست.از نظر سجع چنان منظوم است كه مىتوان آن را شعر منثور ناميد.» وى از قدامة بن جعفر نقل مىكند كه گفته است: «برخى در سخنان كوتاه توانايند و برخى در خطبههاى طولانى،و على در هر دو قسمتبر همه پيشى گرفته است،همچنانكه در ساير فضيلتها.» طه حسين،اديب و نويسنده معروف مصرى معاصر،در كتاب على و بنوه داستان مردى را نقل مىكند كه در جريان جنگ جمل دچار ترديد مىشود،با خود مىگويد چطور ممكن استشخصيتهايى از طراز طلحه و زبير بر خطا باشند؟!درد دل خود را با خود على عليه السلام در ميان مىگذارد و از خود على مىپرسد كه مگر ممكن است چنين شخصيتهاى عظيم بىسابقهاى بر خطا روند؟على به او مىفرمايد: «انك لملبوس عليك.ان الحق و الباطل لا يعرفان باقدار الرجال،اعرف الحق تعرف اهله،و اعرف الباطل تعرف اهله.»!366 يعنى تو سخت در اشتباهى،تو كار واژگونه كردهاى.تو به جاى اينكه حق و باطل را مقياس عظمت و حقارت شخصيتها قرار دهى،عظمتها و حقارتها را كه قبلا با پندار خود فرض كردهاى،مقياس حق و باطل قرار دادهاى.تو مىخواهى حق را با مقياس افراد بشناسى!بر عكس رفتار كن.اول خود حق را بشناس،آن وقت اهل حق را خواهى شناخت،خود باطل را بشناس،آن وقت اهل باطل را خواهى شناخت.آن وقت ديگر اهميت نمىدهى كه چه كسى طرفدار حق است و چه كسى طرفدار باطل،و از خطا بودن آن شخصيتها در شگفت و ترديد نخواهى بود. طه حسين پس از نقل جملههاى بالا مىگويد: «من پس از وحى و سخن خدا،جوابى پر جلالتر و شيواتر از اين جواب نديده و نمىشناسم.» شكيب ارسلان ملقب به«امير البيان»يكى ديگر از نويسندگان زبر دست عرب در عصر حاضر است.در جلسهاى كه به افتخار او در مصر تشكيل شده بود،يكى از حضار مىرود پشت تريبون و ضمن سخنان خود مىگويد:دو نفر در تاريخ اسلام پيدا شدهاند كه به حق شايستهاند«امير سخن»ناميده شوند:يكى على بن ابيطالب و ديگرى شكيب. شكيب ارسلان با ناراحتى بر مىخيزد و پشت تريبون قرار مىگيرد و از دوستش كه چنين مقايسهاى به عمل آورده گله مىكند و مىگويد: «من كجا و على بن ابيطالب كجا؟من بند كفش على هم به حساب نمىآيم.» (15) ميخائيل نعيمه، نويسنده مسيحى معاصر لبنانى،در مقدمه كتاب الامام على تاليف جرج جرداق مسيحى لبنانى مىگويد: «على تنها در ميدان جنگ قهرمان نبود،در همهجا قهرمان بود:در صفاى دل،پاكى وجدان، ذابيتسحر آميز بيان،انسانيت واقعى،حرارت ايمان،آرامش شكوهمند،يارى مظلومان،تسليم قيقتبودن در هر نقطه و هر جا كه رخ بنمايد،او در همه اين ميدانها قهرمان بود.» سخن خود را پايان مىدهيم و بيش از اين به نقل ستايش افراد و اشخاص نمىپنداريم.ستايشگر سخن على عليه السلام ستايشگر خود است. مادح خورشيد مداح خود است كه دو چشمم روشن و نامرمد استسخن خود را در اين زمينه به سخن خود على عليه السلام پايان مىدهيم: روزى يكى از اصحاب على عليه السلام خواستخطابهاى ايراد كند،نتوانست و زبانش به اصطلاح بند آمد.على فرمود: «همانا زبان پارهاى از انسان است و در اختيار ذهن او.اگر ذهن نجوشد و واپس رود از زبان كارى ساخته نيست،اما آنگاه كه ذهن باز شود مهلتبه زبان نمىدهد.» سپس فرمود: و انا لامراء الكلام و فينا تنشبت عروقه و علينا تهدلت غصونه. (16) همانا ما فرماندهان سپاه سخنيم،ريشه درختسخن در ميان ما دويده و جا گرفته و شاخههايش بر سر ما آويخته است. جاحظ در البيان و التبيين از عبد الله بن الحسن بن على(عبد الله محض)نقل مىكند كه على عليه السلام فرموده است: «ما به پنجخصلت از ديگران ممتازيم:فصاحت،زيبايى رخسار،گذشت و اغماض،شجاعت و دليرى، محبوبيت در ميان زنان.» (17) اكنون در باره خصيصه دوم سخنان على،يعنى چند بعدى[بودن]معانى آن كه موضوع اصلى اين سلسله مقالات است،وارد بحث مىشويم. شاهكارها هر ملتى كم و بيش در ميان خود از نظر ادبى آثارى دارد كه برخى از آنها شاهكار به شمار مىرود. بگذريم از برخى شاهكارهاى دنياى قديم در يونان و غير يونان و برخى شاهكارهاى ادبى قرون جديد در ايتاليا و انگلستان و فرانسه و غيره،گفتگو و قضاوت در باره آنها را بر عهده كسانى مىگذاريم كه با آن ادبيات آشنا هستند و شايستگى داورى درباره آنها را دارند.سخن خود را محدود مىكنيم به شاهكارهايى كه در زبان عربى و فارسى وجود دارد و كم و بيش مىتوانيم آنها را درك كنيم. البته قضاوت صحيح درباره شاهكارهاى زبان عربى و فارسى خاصه ادبا و اهل فن است،ولى اين اندازه مسلم است كه هر يك از اين شاهكارها از جنبه خاصى شاهكار است نه از همه جنبهها،و به عبارت صحيحتر:هر يك از خداوندان اين شاهكارها تنها در يك زمينه خاص و محدود توانستهاند هنرنمايى كنند،در واقع استعداد هرى شان در يك زمينه معين و محدود بوده است و اگر احيانا از آن زمينه خارج شدهاند،از آسمان به زمين سقوط كردهاند. در زبان فارسى شاهكارهايى وجود دارد:در غزل عرفانى،غزل عادى،پند و اندرز،تمثيلات روحى و عرفانى،حماسه،قصيده و غيره،ولى چنانكه مىدانيم هيچيك از شعراى ما كه شهرت جهانى دارند در همه اين رشتهها نتوانستهاند شاهكار به وجود آورند. شهرت و هنر حافظ در غزل عرفانى،سعدى در پند و اندرز و غزل معمولى،فردوسى در حماسه،مولوى در تمثيلات و نازك انديشىهاى روحى و معنوى،خيام در بدبينى فلسفى و نظامى در چيز ديگر است، و به همين جهت نمىتوان آنها را با هم مقايسه كرد و ميانشان ترجيح قائل شد.حد اكثر اين است كه گفته شود هر كدام از اينها در رشته خود مقام اول را واجد است.هر يك از اين نوابغ اگر احيانا از رشتهاى كه در آن استعداد داشتهاند خارج شدهاند،تفاوت فاحشى ميان دو نوع سخن آنها ملاحظه شده است. شعراى عرب،چه در دوره جاهليت و چه در دوره اسلام،نيز چنيناند. در نهج البلاغه آمده است كه از على عليه السلام سؤال شد:شاعرترين شاعران عرب كيست؟ايشان جواب دادند: ان القوم لم يجروا فى حلبة تعرف الغاية عند قصبتها. اين شاعران در يك ميدان اسب نتاختهاند تا معلوم شود كداميك گوى سبقت ربودهاند. آنگاه فرمود: فان كان و لا بد فالملك الضليل (18) . اگر ناچار بايد اظهار نظرى كرد،بايد گفت آن پادشاه تبهكار(يعنى امرؤالقيس)بر ديگران مقدم است. ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه ذيل جمله بالا داستانى با سند نقل مىكند. مىگويد: «على عليه السلام در ماه رمضان هر شب مردم را به شام دعوت مىكرد و به آنها گوشت مىخورانيد،اما خود از غذاى آنها نمىخورد.پس از صرف شام براى آنها خطابه مىخواند و موعظه مىكرد.يك شب حاضران در حالى كه مشغول صرف غذا بودند،در باره شاعران گذشته به بحث پرداختند.على پس از صرف غذا سخن گفت و در ضمن فرمود:«ملاك كار شما دين است،مايه حفظ و نگهدارى شما تقواست. ادب زيور شماست و حلم حصار آبروى شماست».آنگاه رو كرد به ابو الاسود دئلى-كه جزء حاضران بود و قبلا در بحث درباره شاعران شركت كرده بود-و گفت:بگو ببينم عقيده تو درباره شاعرترين شاعران چيست؟!ابو الاسود شعرى از ابو داود ايادى خواند و گفت:به عقيده من اين شخص از همه شاعرتر است. على فرمود:اشتباه كردهاى،چنين نيست.مردم كه ديدند على درباره موضوعى كه قبلا مورد بحث آنها بود اظهار علاقه مىكند،يكصدا فرياد كردند:شما نظر بدهيد يا امير المؤمنين،شما بفرماييد كه تواناترين شاعران كيست؟على فرمود:قضاوت درباره اين موضوع صحيح نيست،زيرا اگر در مسابقه شعرى همه آنها در يك جهتسير كرده بودند ممكن بود درباره آنها داورى كرده،برنده را معرفى كنيم. اگر لازم باشد حتما اظهار نظرى بشود بايد بگوييم آن كس كه نه تحت تاثير ميل شخصى و نه تحت تاثير بيم و ترس،بلكه صرفا تحت تاثير قوه خيال و ذوق،شعرى سروده استبر ديگران مقدم است. گفتند:يا امير المؤمنين!آن كيست؟گفت:پادشاه تبهكار،امرؤ القيس.» مىگويند كه از يونس،نحوى معروف،پرسيدند:بزرگترين شاعر جاهليت كيست؟گفت: امرؤ القيس اذا ركب و النابغة اذا هرب و زهير اذا رغب و الاعشى اذا طرب.بزرگترين شاعران امرؤ القيس است آنگاه كه سوار شود(يعنى در وقتى كه احساسات دلاورى و شجاعتش تحريك شود و بخواهد حماسه بگويد)،و ديگر نابغه ذبيانى است اما آنگاه كه تحت تاثير واهمه و ترس قرار گيرد و!372 بخواهد معتذر شود و از خود دفاع كند،و زهير بن ابى سلمى است آنگاه كه چيزى را دوستبدارد و بخواهد توصيف كند،اعشى است آنگاه كه به طرب آيد. مقصود اين مرد اين است كه هر يك از اين شاعران در زمينه معين استعداد دارند و شاهكارهايى كه به وجود آوردهاند تنها در همان زمينه معين است كه استعداد آن را داشتهاند،هر كدام در رشته خود اولاند و هيچكدام در رشته ديگرى نبوغى به خرج ندادهاند. حضرت على(علیه السلام) در ميدانهاى گوناگون از امتيازات برجسته سخنان امير المؤمنين كه به نام«نهج البلاغه»امروز در دست ماست اين است كه محدود به زمينه خاصى نيست.على به تعبير خودش تنها در يك ميدان اسب نتاخته است،در ميدانهاى گوناگون-كه احيانا بعضى با بعضى متضاد است-تكاور بيان را به جولان آورده است.نهج البلاغه شاهكار است اما نه تنها در يك زمينه مثلا موعظه يا حماسه يا فرضا عشق و غزل يا مدح و هجا و غيره،بلكه در زمينههاى گوناگون كه شرح خواهيم داد. اينكه سخن شاهكار باشد ولى در يك زمينه،البته زياد نيست و انگشتشمار است ولى به هر حال هست.اينكه در زمينههاى گوناگون باشد ولى در حد معمولى نه شاهكار،فراوان است،ولى اينكه سخنى شاهكار باشد و در عين حال محدود به زمينه خاصى نباشد از مختصات نهج البلاغه است. بگذريم از قرآن كريم كه داستانى ديگر است،كدام شاهكار را مىتوان پيدا كرد كه به اندازه نهج البلاغه متنوع باشد؟! سخن نماينده روح است،سخن هر كس به همان دنيايى تعلق دارد كه روح گويندهاش به آنجا تعلق دارد. طبعا سخنى كه به چندين دنيا تعلق دارد نشانه روحيهاى است كه در انحصار يك دنياى بخصوص نيست.و چون روح على محدود به دنياى خاصى نيست(در همه دنياها و جهانها حضور دارد و به اصطلاح عرفا«انسان كامل»و«كون جامع»و«جامع همه حضرات»و دارنده همه مراتب است)سخنش نيز به دنياى خاص محدود نيست.از امتيازات سخن على اين است!373 كه به اصطلاح شايع عصر ما چند بعدى است نه يك بعدى. خاصيت همه جانبه بودن سخن على و روح على مطلبى نيست كه تازه كشف شده باشد،مطلبى است كه حد اقل از هزار سال پيش اعجابها را بر مىانگيخته است.سيد رضى كه به هزار سال پيش تعلق دارد، متوجه اين نكته و شيفته آن است. مىگويد: «از عجايب على كه منحصر به خود اوست و احدى با او در اين جهتشريك نيست اين است كه وقتى انسان در آن گونه سخنانش كه در زهد و موعظه و تنبه است تامل مىكند و موقتا از ياد مىبرد كه گوينده اين سخن،خود شخصيت اجتماعى عظيمى داشته و فرمانش همه جا نافذ و مالك الرقاب عصر خويش بوده است،شك نمىكند كه اين سخن از آن كسى است كه جز زهد و كنارهگيرى چيزى را نمىشناسد و كارى جز عبادت و ذكر ندارد،گوشه خانه يا دامنه كوهى را براى انزوا اختيار كرده،جز صداى خود چيزى نمىشنود و جز شخص خود كسى را نمىبيند و از اجتماع و هياهوى آن بىخبر است.كسى باور نمىكند كه سخنانى كه در زهد و تنبه و موعظه تا اين حد موج دارد و اوج گرفته است از آن كسى است كه در ميدان جنگ تا قلب لشكر فرو مىرود،شمشيرش در اهتزاز است و آماده ربودن سر دشمن است،دليران را به خاك مىافكند و از دم تيغش خون مىچكد،و در همين حال اين شخص زاهدترين زهاد و عابدترين عباد است.» سيد رضى آنگاه مىگويد: «من اين مطلب را فراوان با دوستان در ميان مىگذارم و اعجاب آنها را بدين وسيله بر مىانگيزم.» شيخ محمد عبده نيز تحت تاثير همين جنبه نهج البلاغه قرار گرفته است.تغيير پردهها در نهج البلاغه و سير دادن خواننده به عوالم گوناگون،بيش از هر چيز ديگر!374 مورد توجه و اعجاب او قرار گرفته است،چنانكه خود او در مقدمه شرح نهج البلاغه اظهار مىدارد. قطع نظر از سخنان على،به طور كلى روح على يك روح وسيع و همه جانبه و چند بعدى است و همواره به اين خصلتستايش شده است.او زمامدارى است عادل،عابدى استشب زندهدار،در محراب عبادت گريان و در ميدان نبرد خندان است،سربازى استخشن و سرپرستى است مهربان و رقيق القلب،حكيمى است ژرف انديش،فرماندهى است لايق.او،هم معلم است و هم خطيب و هم قاضى و هم مفتى و هم كشاورز و هم نويسنده.او انسان كامل است و بر همه دنياهاى روحى بشريت محيط است. صفى الدين حلى،متوفى،در قرن هشتم هجرى،در بارهاش مىگويد: جمعت فى صفاتك الاضداد و لهذا عزت لك الانداد زاهد حاكم حليم شجاع فاتك ناسك فقير جواد شيم ما جمعن فى بشر قط و لا حاز مثلهن العباد خلق يخجل النسيم من اللطف و باس يذوب منه الجماد جل معناك ان تحيط به الشعر و يحصى صفاتك النقاد از همه اينها گذشته،نكته جالب ديگر اين است كه على عليه السلام با اينكه همه درباره معنويتسخن رانده است،فصاحت را به اوج كمال رسانيده است.على از مى و معشوق و يا مفاخرت و امثال اينها-كه ميدانهايى باز براى سخن هستند-بحث نكرده است.بعلاوه،او سخن را براى خود سخن و اظهار هنر سخنورى ايراد نكرده است.سخن براى او وسيله بوده نه هدف،او نمىخواسته استبه اين وسيله يك اثر هنرى و يك شاهكار ادبى از خود باقى بگذارد.بالاتر اينكه سخنش كليت دارد،محدود به زمان و مكان و افراد معينى نيست،مخاطب او«انسان»است و به همين جهت نه مرز مىشناسد و نه زمان.همه اينها ميدان را از نظر شخص سخنور محدود و خود او را مقيد مىسازد. عمده جهت در اعجاز لفظى قرآن كريم اين است كه با اينكه يكسره موضوعات و مطالبش با موضوعات سخنان متداول عصر خود مغاير است و سر فصل ادبيات جديدى است و با جهان و دنياى ديگر سر و كار دارد،زيبايى و فصاحتش در حد اعجاز است.نهج البلاغه در اين جهت نيز مانند ساير جهات متاثر از قرآن و در!375 حقيقت فرزند قرآن است. مباحث و موضوعات در نهج البلاغه مباحث و موضوعاتى كه در نهج البلاغه مطرح است و رنگهاى مختلفى به اين سخنهاى آسمانى داده است،زياد است.اين بنده ادعا ندارد كه بتواند نهج البلاغه را تجزيه و تحليل كند و حق مطلب را ادا نمايد،فقط در نظر دارد نهج البلاغه را با اين ديد مورد بررسى قرار دهد و شك ندارد كه در آينده كسانى پيدا خواهند شد كه حق مطلب را بهتر ادا كنند. نگاهى كلى به مباحث و مسائل نهج البلاغه مباحث نهج البلاغه كه هر كدام شايسته بحث و مقايسه است،به قرار ذيل است: 1.الهيات و ماوراء الطبيعه 2.سلوك و عبادت 3.حكومت و عدالت 4.اهل البيت و خلافت 5.موعظه و حكمت 6.دنيا و دنيا پرستى 7.حماسه و شجاعت 8.ملاحم و مغيبات 9.دعا و مناجات 10.شكايت و انتقاد از مردم زمان 11.اصول اجتماعى 12.اسلام و قرآن 13.اخلاق و تهذيب نفس 14.شخصيتها و يك سلسله مباحث ديگر. بديهى است كه همان طورى كه عنوان مقالات نشان مىدهد(سيرى در نهج البلاغه)اين بنده نه ادعا دارد كه موضوعات بالا جامع همه موضوعاتى است كه!376 در نهج البلاغه طرح شدهاند و نه مدعى است كه بحث در باره موضوعات نامبرده را به پايان خواهد رسانيد و نه دعوى شايستگى چنين كارى را دارد.آنچه در اين مقالات ملاحظه مىفرماييد از حد يك نگاه تجاوز نمىكند.شايد بعدها توفيق حاصل شد و بهره بيشترى از اين گنجينه عظيم حاصل گشت و يا ديگران چنين توفيقى به دستخواهند آورد. خدا داناست.انه خير موفق و معين. پی نوشت:1- براى من معلوم نيست كه مقصود مسعودى اين است كه در متن كتب حفظ شده است و يا مقصود اين است كه مردم از بر كردهاند و يا هر دو قصد شده است. 2- مقدمه عبده بر شرح نهج البلاغه،ص9. 3- ج 1/ص 230. 4- نهج البلاغه،بخش نامهها،شماره 22. 5- خطبه 82. 6- به حسب آنچه من شخصا شمردهام،اگر در عدد اشتباه نكرده باشم. 7- وى كاتب مروان بن محمد آخرين خليفه اموى است.ايرانى الاصل و استاد ابن مقفع دانشمند و نويسنده معروف است.در بارهاش گفتهاند:نويسندگى با عبد الحميد آغاز شد و با ابن العميد پايان يافت. ابن العميد وزير آل بويه بود. 8- اصلع يعنى كسى كه موى جلو سرش ريخته است.عبد الحميد با اينكه عملا فضيلت و كمال مولى را اعتراف مىكند،به حكم وابستگى اموى نام آن حضرت را با تعبير طنز آميزى مىآورد. 9- سه ركن ديگر عبارت است از:ادب الكاتب ابن قتيبه،الكامل مبرد،النوادر ابى على قالى.مقدمه البيان و التبيين،نقل از مقدمه ابن خلدون. 10- ص 202. 11- ص83. 12- ارزش هر كسى همان است كه مىداند.نهج البلاغه،حكمت 81. 13- وى از اكابر اصحاب امير المؤمنين است و از خطباى معروف است.هنگامى كه مولى پس از عثمان خليفه شد،خطاب به آن حضرت گفت:«زينت الخلافة و ما زانتك و رفعتها و ما رفعتك و هى اليك احوج منك اليها»يعنى تو با قبول خلافتبه آن زينتبخشيدى و جلال دادى اما خلافت تو را زينت نبخشيد و جلال نداد،تو به خلافت رفعت دادى و مقامش را بالا بردى ولى خلافتبه تو رفعت نداد و مقام تو را بالا نبرد،خلافتبه تو نيازمندتر است از تو به خلافت. صعصعه جزء افراد معدودى است كه در شب وفات امير المؤمنين در تشييع جنازه آن حضرت و مراسم تدفين او در دل تاريك شب شركت كرد.صعصعه پس از پايان يافتن تدفين،كنار قبر على عليه السلام ايستاد،يك دست روى قلب متهيج و پر تپش خود گذاشت و با دستى ديگر مشتى از خاك برداشت و بر سر خود ريخت و خطابهاى پرشور و پرهيجان در مجمع خاندان و ياران خاص على عليه السلام ايراد كرد.مرحوم مجلسى در جلد نهم بحار باب شهادت امير المؤمنين عليه السلام،آن خطابه عالى را نقل كرده است. 14- نامه با اين جمله آغاز مىشود:«اما بعد فان مصر قد افتتحت و محمد بن ابى بكر-رحمه الله-قد استشهد».نهج البلاغه،نامه 35 از بخش نامهها. 15- اين داستان را دانشمند معاصر محمد جواد مغنيه مقيم لبنان،در احتفالى كه به افتخار ايشان در مشهد مقدس در چند سال پيش تشكيل شده بوده است نقل كرده بودند. 16- نهج البلاغه،بخش خطبهها،خطبه 224. 17- ج 2/ص99. 18- نهجالبلاغه،حكمت447. منبع:مجموعه آثار شهید علامه مطهری(رحمت الله علیه) جلد 16
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 363]
صفحات پیشنهادی
نهج البلاغه ، انديشه امام على (علیه السلام)
نهج البلاغه ، انديشه امام على (علیه السلام)-نهج البلاغه ، انديشه امام على (علیه السلام) نويسنده:شهید علامه مرتضى مطهرى(رحمت الله علیه) اين مجموعه نفيس... اين مجموعه نفيس ...
نهج البلاغه ، انديشه امام على (علیه السلام)-نهج البلاغه ، انديشه امام على (علیه السلام) نويسنده:شهید علامه مرتضى مطهرى(رحمت الله علیه) اين مجموعه نفيس... اين مجموعه نفيس ...
انتقادهای کلی امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه
انتقادهاى كلى امام على(عليهالسلام) در نهج البلاغه ... ب) امام علي(عليهالسلام) در جايى ديگر، بدون آن كه به فرد خاصى تصريح نمايند، .... گروه دين و انديشه تبيان، هدهدي .
انتقادهاى كلى امام على(عليهالسلام) در نهج البلاغه ... ب) امام علي(عليهالسلام) در جايى ديگر، بدون آن كه به فرد خاصى تصريح نمايند، .... گروه دين و انديشه تبيان، هدهدي .
انديشه های اخلاقی امام على(علیه السلام)
انديشه های اخلاقی امام على(علیه السلام) نويسنده:علامه شهيد مرتضى مطهرى، دكتر سيد جعفر شهيدى و احمد رحمانى همدانى تقواتقوا از رايج ترين كلمات نهج البلاغه است.
انديشه های اخلاقی امام على(علیه السلام) نويسنده:علامه شهيد مرتضى مطهرى، دكتر سيد جعفر شهيدى و احمد رحمانى همدانى تقواتقوا از رايج ترين كلمات نهج البلاغه است.
خردورزي زن در انديشه امام علي علیه السّلام
مفهوم عقل در انديشه علي عليهالسلام به امام عليهالسلام عرض شد: عاقل را براي ما .... بر گفتار فوق ميتوان يافت؛ از جمله علي عليهالسلام در خطبه سيزدهم نهجالبلاغه اهل ...
مفهوم عقل در انديشه علي عليهالسلام به امام عليهالسلام عرض شد: عاقل را براي ما .... بر گفتار فوق ميتوان يافت؛ از جمله علي عليهالسلام در خطبه سيزدهم نهجالبلاغه اهل ...
ویژه نامه ولادت حضرت علی علیه السلام
ویژه نامه ولادت حضرت علی علیه السلام-عترت 2 - امام علی (ع) قرائت نهج البلاغه، ... در این مجموعه ضمن آشنایی با متن نهج البلاغه و قرائت آن با عناوین متون برگزیده نهج ... اندیشه - ویژه نامه خبرآنلاین در ولادت باسعادت مولای متقیان، علی امیرمومنان (علیه .
ویژه نامه ولادت حضرت علی علیه السلام-عترت 2 - امام علی (ع) قرائت نهج البلاغه، ... در این مجموعه ضمن آشنایی با متن نهج البلاغه و قرائت آن با عناوین متون برگزیده نهج ... اندیشه - ویژه نامه خبرآنلاین در ولادت باسعادت مولای متقیان، علی امیرمومنان (علیه .
امام علی(علیه السلام) در آیینه نهج البلاغه(1)
امام علی(علیه السلام) در آیینه نهج البلاغه(1)-اولویت امام على(ع) براى خلافت 1ـ قال ... علم و فضیلت از كوهسار شخصیت من سرازیر مىشود و شاهباز وهم و اندیشه از رسیدن به ...
امام علی(علیه السلام) در آیینه نهج البلاغه(1)-اولویت امام على(ع) براى خلافت 1ـ قال ... علم و فضیلت از كوهسار شخصیت من سرازیر مىشود و شاهباز وهم و اندیشه از رسیدن به ...
زندگينامه امام علي (علیه السلام) (4)
زندگينامه امام علي (علیه السلام) (4) نويسنده: فرزين نجفي پور در كتاب شريف نهج البلاغه برخى اخبار غيبى وجود دارد كه در زير از نظرتان مى گذرانيم: 1- شهر بصره غرق ...
زندگينامه امام علي (علیه السلام) (4) نويسنده: فرزين نجفي پور در كتاب شريف نهج البلاغه برخى اخبار غيبى وجود دارد كه در زير از نظرتان مى گذرانيم: 1- شهر بصره غرق ...
رستگار شدم - ویژه نامه شهادت امام علی علیه السلام
رستگار شدم - ویژه نامه شهادت امام علی علیه السلام-رستگار شدم-ویژه نامه شهادت امام علی ... حضرت علي (ع) در بيانات امام خميني (ره) سيماي علي (ع) در آيينه نهج البلاغه (1) ...
رستگار شدم - ویژه نامه شهادت امام علی علیه السلام-رستگار شدم-ویژه نامه شهادت امام علی ... حضرت علي (ع) در بيانات امام خميني (ره) سيماي علي (ع) در آيينه نهج البلاغه (1) ...
کعبه شکافت - ویژه نامه ولادت امام علی علیه السلام
اميرمؤمنان عليهالسلام از منظر نهجالبلاغه از آدم تا خاتم ، از شیث تا علی ... است خردورزي زن در انديشه امام علي علیه السّلام انسان و اصول انساني در كلام علي (علیه السّلام) ...
اميرمؤمنان عليهالسلام از منظر نهجالبلاغه از آدم تا خاتم ، از شیث تا علی ... است خردورزي زن در انديشه امام علي علیه السّلام انسان و اصول انساني در كلام علي (علیه السّلام) ...
لوح فشرده امام على علیه السلام
لوح فشرده امام على علیه السلام-لوح فشرده امام على علیه السلامتولید شركت نرم ... تواناییهاى این برنامه عبارتند از:1ـ متن كامل نهج البلاغه امیرالمؤمنین علیه السلام كه به ... امكانات پوهشى، بتواند محصول اندیشه دهها شیفته امیر المؤمنین على علیهالسلام را به ...
لوح فشرده امام على علیه السلام-لوح فشرده امام على علیه السلامتولید شركت نرم ... تواناییهاى این برنامه عبارتند از:1ـ متن كامل نهج البلاغه امیرالمؤمنین علیه السلام كه به ... امكانات پوهشى، بتواند محصول اندیشه دهها شیفته امیر المؤمنین على علیهالسلام را به ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها